پاسخ به یک سوال مهم و شایع درمورد استراتژی / مجتبی لشکر بلوکی
پاسخ به یک سوال مهم و شایع درمورد استراتژی / مجتبی لشکر بلوکی

یکی از خوانندگان *وبسایت نوشته:
سلام آقای دکتر
من یک سوال داشتم که فکر می کنم سوال خیلی ها باشه. اونو با یه مثال مطرح می کنم.
سازمان مرکزی شرکت ما یک ساختمان ۱۱ طبقه است که در هر طبقه ۲ تا دستگاه آب سرد کن داره. ارباب رجوع هم در سازمان مرکزی نداریم و پرسنل از آب […]

یکی از خوانندگان *وبسایت نوشته:

سلام آقای دکتر

من یک سوال داشتم که فکر می کنم سوال خیلی ها باشه. اونو با یه مثال مطرح می کنم.

سازمان مرکزی شرکت ما یک ساختمان ۱۱ طبقه است که در هر طبقه ۲ تا دستگاه آب سرد کن داره. ارباب رجوع هم در سازمان مرکزی نداریم و پرسنل از آب جوش اون استفاده نمی کنن. اما در طول سال این آب جوشه. بعد تو یه اتاق دیگه نشستن و هر سال افزایش بهره وری رو تو استراتژی ها قرار می دن. از این مثالها زیاد داریم. ما می خوایم تغییرات خیلی بزرگی ایجاد کنیم (طبق تعریف واژه استراتژیک) در حالیکه تو مسائل ساده موندیم. ماهواره می فرستیم به سمت آسمون در حالیکه هواپیماهامون به سمت زمین حرکت می کنن.

سوال اینجاست جایگاه تغییرات کوچک در بحث استراتژی کجاست. آیا اینها مقدم نیستند؟ یا نه ارتباطی با هم ندارند؟

اما جواب:

واقعیت این است که در استراتژی امور کوچک و بزرگ نداریم. امور مهم و غیرمهم داریم. هر کاری که تاثیر اساسی روی متغیرهای کلیدی عملکرد داشت، استراتژیک است.

سختی استراتژی هم به این است که باید دست به “انتخاب” بزنید. در هر دوره ای از دوره عمر سازمان شما باید تشخیص بدهید که امور مهم چیستند و برای آنان چه باید کرد.

یادمان باشد که استراتژیست ها نیز اشکالات و نواقص و کاستی ها را می بینند اما هوشمندانه توجه خود را به موضوعات مهم معطوف می کنند.

وقتی به عملکرد شرکت های موفق می نگریم می بینیم که این شرکت ها، شرکت های کاملی نیستند.

کامل به این معناست که در همه چیز، کامل و عاری از نقص باشند.

ولی این شرکت های موفق، یاد گرفته اند که در هر دوره ای به برخی از مسایل و موضوعات توجه ویژه کنند.

حالا اگر در برحه ای از زمان، بهره وری اهمیت پیدا کرد، آنگاه می توان همین موضوع مهم بهره وری را برای اجرایی کردن به مصادیق کاملا اجرایی و عملیاتی شکست و حتی تا یک لیوان آب جوش پیش برد. به عنوان مثال یک شرکت بزرگ فولادی معروف که استراتژی اش رهبری هزینه بود، حتی تا حدی پیش رفته بود که مدیران ارشدش اتاق غذاخوری ویژه نداشتند و غذای خود را در همبرگر فروشی جلوی شرکت می خوردند و یا در وال مارت که معرف حضور است، وقتی وارد اتاق مدیرانش می شوید می بینید که داخل اتاقشان چند نوع صندلی وجود دارد و یک نوع صندلی ندارند. چرا؟ برای کاهش هزینه! چگونه؟ چون تامین کنندگان مختلف برای نمونه کار برایشان صندلی های مختلف می فرستند و آن ها از همین صندلی ها برای اتاقشان استفاده می کنند.

*منبع: وب سایت شخصی مجتبی لشکربلوکی