دکتر محمد ابویی اردکانی، قائم مقام دبیرکل شورای عالی عتف : برنامه​های بلندپروازانه می​تواند در کشور خیزش ایجاد کند.
دکتر محمد ابویی اردکانی، قائم مقام دبیرکل شورای عالی عتف : برنامه​های بلندپروازانه می​تواند در کشور خیزش ایجاد کند.

در دهه گذشته، جایگاه کشور از نظر شاخص‌های تولید علم در سطح دنیا و منطقه رشد قابل توجهی داشته است، اما بررسی برنامه‌هایی که با این هدف انجام شده نشان‌ می‌دهد در این سال‌ها، توسعه فناوری کمتر مورد توجه قرار گرفته و در نتیجه در بیشتر حوزه‌ها و صنایع بنابر ضرورت، مجبور به واردات فناوری […]

در دهه گذشته، جایگاه کشور از نظر شاخص‌های تولید علم در سطح دنیا و منطقه رشد قابل توجهی داشته است، اما بررسی برنامه‌هایی که با این هدف انجام شده نشان‌ می‌دهد در این سال‌ها، توسعه فناوری کمتر مورد توجه قرار گرفته و در نتیجه در بیشتر حوزه‌ها و صنایع بنابر ضرورت، مجبور به واردات فناوری از خارج شده‌ایم.
 تصویب و اجرای طرح های کلان ملی پژوهش و فناوری از جمله برنامه هایی است که برای حل این مشکل مورد توجه قرار گرفته است. سیاستگذاران و برنامه ریزان حوزه علم و فناوری بر این باورند که اجرای طرح های کلان با ایجاد زمینه ای برای مشارکت پژوهشگران و بهره گیری از توانمندی های دستگاه های اجرایی می تواند نقش مهمی در کاهش شکاف علم و فناوری در کشور داشته باشد. ابتدای سال ۹۰، در شورای عالی علوم، تحقیقات و فناوری ۳۰ طرح کلان ملی مطرح شد که اکنون و پس از گذشته سه سال، تعداد آنها به ۴۷ طرح افزایش یافته است. وقتی به فهرست این طرح ها نگاهی می اندازیم متوجه می شویم در بعضی از این طرح ها اهداف بلندپروازانه ای نهفته که انتقاداتی به همراه آورده است. بعضی دانشگاه ها نسبت به چگونگی تقسیم طرح ها بین دانشگاه ها انتقاداتی مطرح کرده اند. دکتر محمد ابویی اردکانی، رئیس مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور و قائم مقام دبیرکل شورای عالی عتف به این انتقادات پاسخ می دهد.

به نظر می رسد معاونت پژوهش و فناوری وزارت علوم، معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری و شورای عالی علوم، تحقیقات و فناوری، مسیری موازی را در پیش گرفته اند. با وجود تشکیل شورای عالی عتف به عنوان یک شورای فرادستی چه دلیلی وجود داشته که معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری تشکیل شود؟

من به عنوان شخصی که در این مجموعه هستم نمی توانم به این سوال پاسخ دهم. در حال حاضر تاحد زیادی تلاش شده برخی موازی کاری ها از میان برداشته شود. در دولت یازدهم گروهی که در معاونت علمی و فناوری انتخاب شده، با وزارت علوم هماهنگ است و یک کار خوبی که انجام شده تشکیل کمیته ای است که اعضای آن با هم اتفاق نظر دارند. تمام آیین نامه های مربوط به توسعه علم و فناوری کشور مطالعه شده و تقسیم کار دقیقی صورت گرفته است. این گروه با نظر دکتر ستاری، معاون رئیس جمهور و دکتر فرجی دانا تشکیل شد که با هم همکاری دارند و تقسیم کار بین آنها بخوبی انجام شده تا موازی کاری وجود نداشته باشد. یعنی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در سمت بالادستی یا توسعه علوم بنیادی و توسعه دانشگاه ها در حوزه علم و پژوهش فعالیت می کند. معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری نیز در سمت آماده سازی بازار برای مصرف فناوری فعالیت می کند و مسئولیت هماهنگی با صنعت و شرکت ها و حمایت از تاسیس شرکت های دانش بنیان را به عهده دارد. شورای عالی عتف در یک سطح بالاتر از این دو مجموعه قرار دارد.

این روزها صحبت های زیادی درباره طرح های کلان ملی مطرح شده است. این طرح ها براساس چه معیارهایی تعیین شده اند و اساسا چه ضرورتی وجود داشته که چنین طرح هایی برای کشور تصویب شود؟

تاریخچه رسمی این کار به تصویب قانون تشکیل وزارت علوم، تحقیقات و فناوری بازمی گردد. در ماده سه این قانون تشکیل شورای عالی عتف پیش بینی شده بود و در ماده چهار این قانون نیز وظایف شورا مشخص شده بود. مهم ترین وظیفه شورا، اولویت بندی و انتخاب طر ح های اجرایی بلندمدت و سرمایه گذاری کلان در بخش های پژوهش و فناوری کشور عنوان شده است. وقتی کشور می خواهد در حوزه آموزش، پژوهش و فناوری سرمایه گذاری کلان انجام دهد. کشور باید به سطحی از بهره وری منابع علمی ـ پژوهشی برسد. سیاستگذاری چنین کارهایی در شورای عالی عتف انجام می شود؛ بنابراین در سال ۱۳۸۹ یعنی پس از گذشت شش سال از تاسیس شورای عالی انقلاب فرهنگی پس از سال ها مطالعه درباره این که نیازهای اساسی علم و فناوری کشور به صورت بنیادی چه هستند، مجموعه ای از طرح های تحقیقاتی ارائه شده از سوی دانشگاه ها برای طرح های کلان ملی در حوزه پژوهش و فناوری در کمیسیون تخصصی شورا بررسی می شود. ما ۱۱ کمیسیون تخصصی داریم که طرح ها در این کمیسیون ها مورد بررسی قرار گرفته و در کمیسیون دائمی مطرح می شود و سپس در شورای عالی می رسد.

اما سوال اساسی این است که علت نیاز به وجود این طرح های بلندپروازانه از کجا نشات می گیرد؟

اگر بخواهیم با رویکرد منطقی با موضوع برخورد کنیم به جریان این طرح ها و تصویب آنها در دولت قبلی انتقادهایی وارد است، اما من ترجیح می دهم از دیدگاه مثبت به این قضیه نگاه کنم. از دیدگاه مثبت، چند علت وجودی برای طرح های کلان داریم. یکی از دلایل این است که در سطح دنیا فناوری هایی وجود دارد که برای این که پیشتازی اقتصادی داشته باشیم فناوری پایه به حساب می آیند و این فناوری های پایه را به هیچ وجه در اختیار کشور دیگر و بخصوص ایران قرار نمی دهند؛ بنابراین لازم است کشور به عنوان شاهراه فناوری، آن را در اختیار بگیرد. از این رو، معمولا کشور ها طرح هایی به عنوان طرح های مادر یا مگاپروژه تعریف می کنند که توسط سرمایه گذاری کلان دولت به صورت سرمایه گذاری زیربنایی انجام می شود تا بعد از چند سال حمایت فناوری به سطحی برسد که بتواند قابلیت واگذاری به بازار و حوزه کسب و کار شرکت ها را داشته باشد. این منطق، اصل چنین طرح هایی است. پس می توان گفت در طرح های کلان، حوزه هایی مطرح است که فناوری های آن را در اختیار ما نمی گذارند و به طور خاص کشور ما سال هاست چه وقتی تحریم ها به صورت رسمی اعلام شد و چه حتی قبل از آن، تحریم بوده و امکان دسترسی به این فناوری بخصوص را نداشته است. به همین دلیل ما نیازمند مرحله ای از جهش توسعه علمی هستیم تا بتوانیم فناوری اصلی را در اختیار بگیریم. علت دوم این است که وقتی کشور از نظر انباشت علمی در پژوهش به سطحی رسید که دانشگاه ها در تولید مقاله به موفقیت دست یافتند و استادان تولیدکننده علم پایه شوند لازم است این جویبارهای کوچکی که در آزمایشگاه ها و پارک های علم تولید می شوند در جایی به هم پیوسته و رودخانه ای را تشکیل دهند، یعنی از طریق یک برنامه جامع از پژوهش های کوچک مقیاس به پژوهش بزرگی برسند. کشور به این نتیجه رسیده بود که بعد از ۱۸ تا ۲۰ سال سرمایه گذاری مستقیم در زمینه برنامه توسعه علمی، در برنامه های بعدی باید متمرکز شدن روی برنامه ریزی برای علم و فناوری مورد نظر باشد. برنامه های سوم و چهارم دو برنامه مترقی در این زمینه بوده است. پس از تشکیل وزارت علوم، اختیاراتی به شورای عالی عتف داده شده که از رویکردهای اصلی کشور به هماهنگ سازی نشات می گیرد و ما نتیجه آن را به شکل بالا بودن نرخ تولیدات علمی دانشگاه ها می بینیم. ما از نظر نرخ تولیدات علمی، بالاترین رتبه را داریم و از این نظر پنج سال است جایگاه تثبیت شده ای داریم. طرح های کلان همچون سکویی هستند که این پژوهش ها را به هم مرتبط می سازند؛ سکویی که روی آن سطحی از علم و فناوری تولید می شود.

و در این میان چگونه بین دانشگاه ها و تحقیقات آنها هماهنگی به وجود خواهد آمد تا از انجام کارهای تکراری جلوگیری شود؟

در واقع با ایجاد یک تشکل بین دانشگا هی که برای آن اصطلاح کنسرسیوم را به کار می برند. طرح ها همه به صورت مشترک بین دانشگاه ها انجام می شود و هیچ طرحی فقط توسط یک دانشگاه انجام نمی شود. هر طرح یک مجری محوری دارد و تعدادی مجری همکار. یعنی ما این سطح از همکاری را هم تجربه کنیم. طبیعی است هر نوع همکاری از این دست با توجه به این که نخستین تجربه بوده و در سطح ملی انجام می شود می تواند با ضعف ها و کاستی هایی همراه باشد، اما تلاش ما این است با توجه به این که معتقدیم در این مسیر زحمات زیادی کشیده شده و شروع خوبی در کشور بوده به شکلی تقویت، حمایت و حفاظت کنیم، البته جای انتقاد به فعالیت هایی که با کاستی هایی همراه بوده و می توانسته به شیوه بهتری انجام شود، همچنان باقی است. به نظر می رسد هدف اصلی برای مطرح شدن طرح های کلان، افزایش سطح تولید علم بوده است.

بعضی طرح های کلان خیلی پیشرفته به نظر می رسند. برای مثال ما در ایران هنوز در خیلی از زمینه ها مانند ساخت قطعات ساده برای هواپیما به توفیقی نرسیده ایم و در چنین شرایطی ناگهان از ساختن یک هواپیمای ایرانی صحبت می شود. بهتر نبود در طرح های کلان به ایجاد زیربنای لازم برای دستیابی به چنین فناوری هایی توجه می شد؟

این درست است. چنین انتقادهایی از سوی عده ای از دانشگاهیان هم مطرح شده است. این سوال بسیار حیاتی است و باید در پاسخ به آن نکاتی را مورد توجه قرار داد. اول این که عده ای می گویند ما هنوز به سطحی نرسیده ایم که بخواهیم هواپیما بسازیم و عده ای از دانشگاهیان چنین باوری را مطرح می کنند. در مقابل عده ای هستند که می گویند نظرشان مخالف است. وجود دو دیدگاه در حوزه تولید علم که بظاهر متباین هستند و نباید باهم سازگار باشند جرات ذات دانشگاه و کار دانشگاهی است که عده ای باور داشته باشند برنامه های بلندپروازانه غیرقابل دست یافتن، ضرورت طرح شدن ندارند. عده ای نیز می گویند اتفاقا برای این که خیزشی در کشور ایجاد کنیم باید برنامه های بلندپروازانه داشته باشیم. برای مثال شنیده اید سلاح های هسته ای غربی ها که قابلیت های عجیبی دارند یا سپر پوششی یا حفاظتی ناتو در مقابل حملات موشکی ساخته شده است. این برنامه ابتدا در دولت هایی مطرح شد که به عنوان بلندپروازانه از نظر سیاسی مورد حمله بودند و در واقع منطق نظام دانشگاهی اروپا و آمریکا هم آنها را قبول نمی کردند.

اما عده ای از سیاستمداران با یک هدف بلندمدت سیاسی این برنامه ها را بشدت مورد حمایت قرار دادند تا این که به نقطه ای رسید که امروزه به عنوان فناوری های پذیرفته شده در سطح بالا مورد استفاده قرار می گیرد. وقتی چنین فناوری های پیشرفته ای به یک ابزار استفاده شونده تبدیل می شود، متوجه می شویم سیاستگذار دلیلی برای مطرح شدن چنین طرح های بلندپروازانه ای داشته است. به نظر من وجود افراد و گروه هایی با دو نظر مخالف به این معنی است که هر دو به نوعی حرف درستی می زنند. بستگی به این دارد که شما از کدام منظر به این مسأله نگاه کنید. حال وارد حیطه دیگری می شویم. ما وقتی می خواهیم برای کشور برنامه ریزی کنیم زیر سیستم برنامه ریزی کشور، برنامه ریزی علم و فناوری در کشور خواهد بود. دو رویکرد به زبان مدیریتی وجود دارد. یک رویکرد می تواند بالا به پایین باشد. رویکرد دیگر، پایین به بالاست. رویکرد بالا به پایین می گوید باید منتظر بمانیم شورای عالی عتف طرح ها را انتخاب کند بعد به سراغ وزارتخانه ها برویم تا هر کدام از آنها محوری را انتخاب کند و شرکت ها نیز مسئولیت بخشی از انجام کار را به عهده گیرند. به عبارت دیگر وقتی شما طرحی را مطرح می کنید محورهای توسعه مشخص است، عنوان همه طرح ها مشخص شده و بازیگران هم مشخص هستند که در نهایت این طرح به سطح دانشگاه رسیده و روی میز محقق قرار می گیرد. این رویکرد عقلایی و منطقی است. شما انتظار دارید من به عنوان قائم مقام دبیرکل و همه کسانی که در شورای عالی عتف درگیر هستیم عقلی را بر جمع حاکم کنیم که روی چهار تا پنج طرح ملی توافق کنیم و این طرح ها در چارچوب مشخص و تعیین شده باشند و بعد همه فازها تعریف شده باشد تا این طرح ها را در اختیار دانشگاه ها قرار دهیم. این رویکرد زمانی کاربردی است که شما بخواهید یک پروژه از قبل طراحی شده را بسازید. یعنی مثلا بخواهید در یک فضای شهرک مانندی، هزار واحد مسکونی احداث کنید. ولی واقعیت این است کاری که ما انجام می دهیم از این جنس نیست. بخشی از این موضوع از پایین به بالاست. در کشور ما قابلیت های دقیق آزمایشگاه ها، پارک ها و دانشگاه ها در جایی مشخص نیست. ممکن است کمیت های مشخصی درباره تعداد اعضای هیات علمی و تعداد برنامه ها روی کاغذ داشته باشیم، اما آنچه در حوزه استراتژی به عنوان قابلیت شناخته می شود جایی نوشته نشده است. ما باید این قابلیت ها را از پایین شناسایی کنیم و دانشگاه ها باید خودشان اعلام آمادگی کنند.

هیات علمی ها خودشان جلو بیایند و بگویند چه کاری می توانند انجام دهند. رویکرد پایین به بالا اصطلاحا رویکرد نوپدید نامیده می شود. یعنی انرژی ها انباشت می شود و از حاصل جمع این انرژی هایی که تولید می شود به یک تصمیم می رسیم. تعبیر آن در سیاستگذاری این طور است که ما مسئولیت خودمان را داریم، ولی نیازمند حمایت پایین به بالا یا وفاق جمعی نیروهاست. این وفاق جمعی در طول زمان ایجاد می شود. دولت های قبلی در ایجاد چنین جریانی تلاش زیادی داشته اند. با توجه به این کار، قرار است در ابعاد بزرگی انجام شود. بدون تردید بی حاشیه نخواهد بود و هنوز ابعاد کار درنیامده است، اما اگر کسی فکر کند می تواند کل این برنامه را از بالا به پایین طراحی کند، کار را به صورت پروژه دیده است. به عنوان مثال هیچ طرح پژوهشی در ابعاد کوچک که بتواند یک مساله بنیادی را در سطح یک دانشگاه حل کند نسبت به زمان و نتیجه تعهدی ندارد. بنابراین چطور یک پژوهش ملی می تواند از نظر زمان و مبلغ تعهد داشته باشد. من فکر می کنم ما مسیری را طی خواهیم کرد که می توانیم بگوییم تابع یک مدل بلوغ است. پروژه های ما کم کم بالغ می شوند، پروژه هایی که از ابتدا معرفی شده اند روی میز قرار گرفته اند و روی آنها کار شده و در دولت یازدهم که با حجم زیادی از فعالیت های در حال ارزیابی روبه رو هستند، ارزیابی می شوند. پروژه هایی که از ابتدا به علت ساختار و تعریف، ضعیف بوده اند و نیاز کشور نبوده اند کم کم کنار گذاشته می شوند و به این ترتیب بتدریج روی پروژه های محوری متمرکز خواهیم شد.

یعنی شورای عالی عتف نه قرار است صنعت ایجاد کند و نه قرار است دانشجو تربیت کند. نقش شورا چیست؟

چنین کارهایی مسئولیت خود دستگاه هاست. شورا در سطح کلان سیاستگذاری می کند. ما باید در کشور یاد بگیریم هر کس در سطحی باید کار تخصصی خودش را انجام دهد. اگر شورا بخواهد در جزئیات کارها دخالت کند این دخالت در کار دستگاه های تخصصی است.

شورا به عنوان یک بخش فرادستی عمل می کند.

آیا نمی توان نیازهای صنایع مختلف را در قالب یک مزایده علمی مطرح کرد تا برترین از میان تمام طرح ها انتخاب شود و از توان علمی همه کشور استفاده شود و تنها تعدادی از دانشگاه ها مجری این طرح نباشند؟

این درست است. به تعریف این طرح ها انتقادات زیادی مطرح است. تعریف چنین پروژه هایی در این دولت انجام نشده است. ما چنین پروژه هایی را به ارث برده ایم. اما به هر حال به عنوان یک وظیفه ملی، این تکلیف ماست که طرح ها را مورد حمایت قرار دهیم و ساختار آنها را اصلاح کنیم. فشار زیادی روی ما وجود دارد. ما بیشتر از شما از اعتراضات و انتقادات مطرح شده مطلع هستیم. ابتدا باید بتوان همه فعالیت ها را شفاف کرد. شفاف شدن فعالیت ها، انتقادات را کم می کند. ما در شورای عالی عتف کار جدیدی برای ارزیابی طرح های کلان ملی آغاز کرده ایم و این کار با دقت در حال انجام است.

عده ای از مجری طرح هواپیمای ۱۵۰ نفری پرسیده اند شما چگونه می توانید چنین هواپیمایی بسازید و اساسا چرا چنین ادعایی را مطرح کرده اید؟ مجری طرح نیز در پاسخ گفته است من چنین ادعایی نکرده ام. ما قصد داریم مجموعه دانش های مرتبط با ساخت هواپیما در ایران راه اندازی شود. به زبان ساده تر الان باید از طرح های کلان که در میانه راه هستند تا اندازه ای حمایت شود. نقشه راه فناوری کامل شده و کشور می داند برای رسیدن به این فناوری چه گام هایی باید بردارد.

همه استادان دانشگاه می توانند روی کاغذ مراحل و اسناد مورد نیاز برای طراحی یک هواپیما را پیاده کنند، اما این طرحی است که روی کاغذ می ماند و هیچ صنعتی برای آن ارزش قائل نمی شود.

اصلا این طور نیست. ما در ایران رشته ای به نام هوافضا داریم. در دانشگاه صنعتی اصفهان تیمی در زمینه طراحی سیستمی وجود دارد که بتواند نرم افزارهای داخلی هواپیما را با هم کنترل کند و ارتفاع، مختصات و تجهیزات داخل کنترل آن را با هم هماهنگ می کند خود این نرم افزار در دنیا فقط در اختیار یک شرکت است. اگر شما فرض کنید تمام اجزای هواپیما را در دنیا یک نفر بسازد وقتی ساخت باید این نرم افزار را از آنها بخواهید. بنابر این در ساخت هواپیما به یک مجموعه از فناوری های پایه نیاز داریم که اصلا دانشی نیست که در دانشگاه ها آموزش داده شود. استاد هوافضا می تواند در کلاس درس فقط درباره یک جزء هواپیما توضیحات علمی ارائه و سال ها در آزمایشگاه این جزء را تولید کند.

وقتی درباره یک طرح کلان صحبت می شود باید اطمینان مردم را هم تضمین کرد. ما در نگهداری از هواپیماها با مشکل مواجه هستیم. صنعت نگهداری مهم تر از ساخت هواپیماست. آیا اگر روزی یک هواپیمای ایرانی ساخته شود همه می توانند با اطمینان، سفر با این هواپیما را تجربه کنند؟

در سامانه حمل و نقل هواپیمایی یک زیرمجموعه ای به نام نگهداری هواپیما وجود دارد که ما باید صاحب این فناوری بشویم. همه اینها کنار هم و ارتباطشان نقشه راه فناوری است. ما برای فناوری هایی که می خواهیم به آن ورود پیدا کنیم، نقشه راه نداریم. برای مثال طرح صنعتی میکرو آلگ برای تولید فرآورده ها توسط دکتر معظمی که از دانشمندان بنام ایرانی در حوزه بیوتکنولوژی است بیش از ۲۰ سال مورد مطالعه و تحقیق قرار گرفته است. میکرو آلگ ها پدیدآورندگان جو زمین هستند یعنی زمانی که جو زمین در حال ایجادشدن بوده است این میکروآلگ گازها و مواد خارج شده از آتشفشان ها را می گرفتند و اکسیژن تولید می کردند. کار اصلی میکرو آلگ جذب دی اکسید کربن و تولید اکسیژن است. جو زمین از اکسیژن تشکیل شده است. دکتر معظمی این طرح را تا جایی پیش برده که توانسته است کشت صنعتی میکروآلگ را انجام دهد. این طرح با حمایت شورای عالی عتف به اینجا نرسیده است، بلکه طرحی است که از سوی این محقق علمی ـ صنعتی در سازمان پژوهش ها مطرح شده، اما در جلسه ای که تشکیل شد به عنوان یکی از طرح های مورد حمایت شورای عالی عتف پذیرفته شده است. این گام اول است. در گام بعدی اگر به اندازه کافی میکرو آلگ کشت شود می توان در پیمان کیوتو در بحث کنترل آلاینده های هوا که ما در تولید دی اکسید کربن رتبه هشتم دنیا را داریم، مشارکت داشته باشیم. از روغن گرفته شده از میکروآلگ می توان بیودیزل تولید کرد که قرار است از آن سوخت هواپیما تولید شود. این یک مسیر است. مسیر دیگر این است که از میکروآلگ مواد غذایی تولید شود. مسیر دیگر به تولید لوازم آرایشی ـ بهداشتی منتهی می شود. در مسیر دیگر قرار است از آن دارو تهیه شود. بنابراین وقتی نقشه راه فناوری وجود دارد، می توان بهتر عمل کرد. ما در بخش های زیادی روی لبه فناوری حرکت می کنیم و باید این مسیر فناوری را به جریان فناوری تبدیل کنیم. اگر این طرح ها تعریف شود مجموعه ای از دانشگاه ها و محققان می توانند در ایجاد جریانات فناوری ایفای نقش کنند.

به نظر می رسد طرح های کلان با این هدف تصویب شده اند که مسیر رسیدن به اقتصاد دانش بنیان را تسهیل کنند. چرا شما به جای این که به سراغ صنعت بروید تا صنعت نیازش را مطرح کند طرح ها را از دانشگاه به صنعت می رسانید؟

این شروع کار ما بوده است. البته اولویت ها در شورای عالی عتف مطرح شده بود. کاری که ما در ارزیابی انجام می دهیم، این جریان را تضمین می کند. ما وقتی طرح ها را دریافت کردیم مشکل شان این بود که محل تامین اعتبارات آنها در دولت پیش بینی نشده بود. جمع اعتبارات طرح ها بسیار سنگین بود، اما دولت قبلی توانسته بود ۳ درصد اعتبارات را به بودجه تبدیل و مصوب کند. پس همه طرح ها در مرحله ۳ درصد از دریافت اعتبار متوقف بودند. متاسفانه ردیفی که به طرح های کلان اختصاص داده اند، ردیف بسیار کمی است و سال گذشته ۶۵ درصد تخصیص داده شده که حدود ۲۳ میلیارد تومان است. بدون بودجه کاری از پیش نمی رود. امسال بودجه طرح های کلان ۴۶ میلیارد تومان پیش بینی شده است. برای این که طرح کلان بتواند آهنگ و جریان مناسبی پیدا کند با این سطح از اعتبارات پیش بینی شده باید ۸۰۰ میلیارد تومان در سال بودجه تزریق شود. با فرض این که در مقایسه با قیمت ها در سال ۸۹، قیمت ارز سه برابر شده است و تورم هم داشته ایم. برای این که بتوانیم به طرح ها کمکی بکنیم اولین کاری که باید انجام دهیم، این است که طرح ها را از بی برنامگی و بدون ضابطه بودن خارج کنیم. ابتدا طرح ها را رتبه بندی کرده ایم و فعالیت بسیار سنگینی در کمیسیون تخصصی ما انجام شده است. اکنون از طریق یک شناسنامه و مشخصات کمی، طرح ها رتبه و نمره دارند. مبالغی که سال گذشته دولت فعلی به طرح ها اختصاص داده است براساس قاعده و فرمول بوده و همه آنها قابل انتشار و دفاع کردن است. ما طرح هایی داریم که با این که معتقدیم مجری طرح قوی بوده و دانشگاه خوبی مسئولیت آن را به عهده داشته است، چون ساختار طرح و آیین نامه ها را رعایت نکرده سال گذشته امتیازی کسب نکرده و بودجه ای هم نگرفته است. برای این که مطمئن شویم همه ضابطه مند عمل می کنند. پس تعدادی از طرح ها سال گذشته پولی دریافت نکرده اند. کار بعدی این است که فعلا آنچه به عنوان بودجه بوده در اختیار طرح ها گذاشته ایم و روابط دبیرخانه را از طریق کنترل برقرار کرده ایم. یعنی ناظران را خواسته ایم و نظارت بر طرح ها را آغاز کرده ایم. برای این که طرح به طور موثر حمایت شود در کمیسیون دائمی به طور منظم طرح ها گزارش عملکردشان ارائه می کنند. یعنی تیم های کمیته راهبردی و ناظران طرح ، دبیران کمیسیون های تخصصی تخلف و خود مجریان کاملا پایش شده و گزارش هایی را ارائه می کنند.

اما مستنداتی که در طرح ها بوده کافی نبوده است. سعی کرده ایم مستنداتی که در طرح وجود دارد را گردآوری کنیم. از همه مهم تر این که در شورای عالی پانزدهم که بهمن ماه گذشته برگزار شد برای تمهید کمک به طرح ها چند دستور دریافت کرده ایم. مهم ترین دستور این بود که برای حمایت موثر طرح ها با کارفرماها و صنعت مکاتبه کنیم. اکنون تعدادی از طرح ها، نامه دریافت حمایت را دریافت کرده اند. این حمایت حداقل ۵۰ درصد است.

پس این طور نیست که وقتی یک طرح به نتیجه رسید فقط در قالب دستاورد باقی بماند. چگونه اجرایی شدن طر ح ها را تضمین می کنید؟

خیر، طرح ها باید حمایت شود و هر طرحی کارفرما دارد. به این ترتیب بار فشار مالی از پشت دبیرخانه برداشته می شود و همه دستگاه ها مشارکت می کنند. از آن مهم تر این که چون طرح کارفرما دارد کسی هست که دلش برای طرح می سوزد و کمیته های راهبردی مشارکت می کند. اکنون ۱۳ طرح از مجموع طرح های کلان ملی حامی رسمی دارد. ما قصد داریم سازمان جدیدی از نظارت برای طرح ها تعریف کنیم. برای این که تشخیص بدهیم این طرح، در فرآیند تصویب و اجرا عیبی داشته است یا خیر کمیته های ارزیابی هفت نفره تشکیل داده ایم. در این کمیته ها چهار نفر سازمانی و سه نفر متخصص شرکت می کنند. یک نفر از سازمان مدیریت و برنامه ریزی به عنوان نماینده بخش تامین مالی، یک نفر از طرف کارفرما برای اطلاع از جریان ارزیابی، یک نفر از طرف کمیته راهبری طرح و یک نفر نماینده کمیسیون تخصصی عتف، چهار عضو سازمانی این کمیته هستند. سه نفر هم با دستور شورای عالی به عنوان نماینده دبیرکل انتخاب می شوند که از متخصصان هستند. برای تعیین این متخصصان ۱۵ روز فهرستی از افراد را فراخوان کرده و پس از تشکیل کمیته های مشورتی آنها را انتخاب کردیم. ما فرآیند ارزیابی را از اسفند برنامه ریزی کردیم که از فروردین ماه این ارزیابی ها آغاز شده است.

در خردادماه همه تیم ها را تشکیل دادیم و یک سمپوزیوم ملی برگزار کردیم. کل تجربه شورای عالی در طرح ها مرور و کارگاه هایی تشکیل شد. اکنون یک فرآیند کنترل پروژه دقیق داریم. کافی است صورتجلسه ها کامل شود. ما اکنون پرونده های کاملی از طرح ها داریم و از هر کس که فکر می کردیم نسبت به طرحی انتقاد داشته است دعوت کردیم و گفتیم عضو این کارگروه ارزیابی باشد. افرادی که عضو کارگروه های ارزیابی هستند در این حوزه متخصص هستند. در این کارگروه افراد به طور مستقل اظهارنظر می کنند. داوری این طرح ها در دوره جدید کاملا علمی است. در مورد اعتبارات طرح ها بازنگری می شود و ما این اختیار را به کمیته داده ایم که روی ساختار طرح ها، اعتبارات، چارچوب تعریف طرح و مجری آن را مورد بازنگری قرار می دهند. دبیرخانه از نظر تخصصی هیچ دخالتی در طرح ها ندارد. دبیرخانه مسئولیت کار اجرایی را به عهده دارد. اختیارات به عهده مراجع قانونی است؛ بنابراین امیدواریم طرح هایی که در این دوره حمایت می شوند طرح هایی باشند که دستگاه برای آن قرارداد می بندد. اگر باشد دانشگاه و مجری بازنگری می شود یا دامنه تعریف آن تغییر می کند. گاهی عنوان طرح تغییر می کند. هنوز نتایج ارزیابی ها اعلام نشده است.

یکی از انتقادات مطرح شده درباره طرح های کلان ملی این است که بعضی از دانشگاه هایی که همیشه مطرح هستند به عنوان مجری طرح های کلان انتخاب شده اند. این گروه از منتقدان بر این باورند که مطرح بودن دانشگاه ها الزاما به این معنی نیست که این دانشگاه ها در اجرای طرح ها عملکرد بهتری دارند. برای آنها چه پاسخی دارید؟

ما قصد داریم این را به نحوی پیگیری کنیم. در ایران منابع کمی داریم. مشکل اصلی ما ناشی از حکمرانی و ساز و کار مدیریتی است و به همین علت امکانات در شهرستان ها کمتر است. شهرستان ها در زمینه طرح های کلان، پیشنهادهایی مطرح کرده اند و می خواهند در اجرای این طرح ها مشارکت داشته باشند. ما مجموع این درخواست ها را جمع آوری کرده ایم. تا قبل از ارزیابی که اکنون در حال انجام آن هستیم این درخواست ها را به کمیسیون ها می فرستادیم تا این دانشگاه ها بتوانند در اجرای طرح ها همکاری داشته باشند. در این مرحله از ارزیابی، همه پیشنهادها را به کمیته های ارزیابی داده ایم تا هر دانشگاهی که برای ورود به طرح ها صلاحیتش تشخیص داده شد در فرم های ارزیابی ذکر شود.

یعنی بعد از این می توان دانشگاه های دیگر را هم به مجریان طرح ها اضافه کرد. برای مثال دانشگاه حکیم سبزواری با ما مذاکراتی داشته است. دانشگاه هایی مانند دانشگاه فردوسی مشهد و دانشگاه شیراز طرح های کمی دارند. اگر ما از بالا به پایین به این فرآیند نگاه کنیم و همه منابع و امکانات در اختیارمان باشد، می توانیم بگوییم دانشگاه ها براساس چه چیزی سهم می برند، اما نگاه ما به این فرآیند از بالا به پایین نیست. دانشگاهی که فعالیت بیشتری داشته و بیشتر تلاش کرده طرح های بیشتری دارد. در دنیا نیز همین طور است. اگر یک طرح کلان یا ملی مطرح باشد، به دانشگاه های مطرح واگذار می شود. دانشگاهی مانند دانشگاه تهران بدون دلیل به عنوان دانشگاه مادر انتخاب نشده است. بنابراین بدیهی است اگر طرح کلانی مطرح شود دانشگاه تهران باید از این طرح ها سهم بیشتری داشته باشد چون از هر نظر منابع کامل تری دارد، اما در این که باید از دانشگاه های شهرستان ها حمایت کرد هم تردیدی نیست. بعضی ها رویکردشان صفر و یکی است یعنی می گویند اجرای طرح ها باید به دانشگاه های مادر واگذار شود، اما من معتقدم نباید این طور باشد. در یک ساختار سلسله مراتبی باید دانشگاه های مادر تغذیه کننده و مجری اصلی باشند و دانشگاه های شهرستان هم با توجه به این که این طرح ها یک فرصت ملی هستند در اجرای طرح ها مشارکت داشته باشند. از دید سیاستگذاری و علمی، سطح فعالیت ها برای ایجاد نرم افزار ملی مورد نیاز ارتقای سطح فناوری در دانشگاه های کشور هیجان انگیز است.

یکی از کارهایی که به طور منظم برنامه ریزی می کنیم و بعد از ارزیابی در دستور کار قرار می گیرد، ایجاد تقویمی برای بررسی و قابلیت ها و ظرفیت های دانشگاه هاست تا بتوانیم در داخل ارائه و نظم سیستمی، جایگاه هر یک از دانشگاه ها را تامین کنیم. این کار موجب تخصصی شدن دانشگاه ها می شود.

در دنیا برای رقابت در سطح ملی باید صنعتی را انتخاب کرد و نمی توان در همه صنایع پیشرو بود. وقتی آن صنعت انتخاب می شود باید دانشگاه ها و بخش دولتی که از این صنعت حمایت بنیادی می کند و همچنین بخش خصوصی و کسب و کار حول آن محور هماهنگ شوند. این طور است که برنامه های طرح های کلان مطرح می شود. بنابراین کشور باید انتخاب استراتژیک داشته باشد که ما نداریم و مرجعی برای این کار وجود ندارد. بعد از این باید بدانیم کدام دانشگاه و کدام محل چه تخصصی دارد که به این کار، اصطلاحا آمایش علم و فناوری یا آمایش سرزمین گفته می شود که یکی از برنامه های دبیرخانه است.

اگر دانشگاه های ما چنین انتخابی داشته باشند، دانشگاه های ما تخصصی می شوند. غیرتخصصی بودن دانشگاه ها به این معنی است که در همه دانشگاه ها رشته های دانشگاهی به طور یکسان توسعه داده می شود.

وجه متمایز دانشگاه آزاد قزوین در مقایسه با دیگر دانشگاه ها روبوکاپ است. امروز کشور ما از نظر مدیریت بر دانشگاه ها در یک نقطه حساس و بحرانی قرار دارد. ما دیگر نمی توانیم راه همسان سازی دانشگاه ها را طرح کنیم. دانشگاه ها باید تخصصی شوند تا بتوانند گوشه ای از فعالیت ها را انجام دهند. برای مثال در طرح جامع بررسی اثرات تغییر اقلیم و مدیریت خشکی و خشکسالی ـ که اگر انجام شود یکی از زیرپروژه های طرح حل مشکلات اقلیم و جو و راه نجات دریاچه ارومیه است ـ طبیعی است که دانشگاه شریف هم می تواند در این طرح مشارکت داشته باشد، اما واقعیت این است که اگر بخواهید در اینجا کار پایش دقیق انجام و بخش های زیست محیطی را تحت پوشش قرار دهید دانشگاه های استان برای انجام این کار ارجح هستند.

سخن آخر؟

طرح های کلان ملی پروژه نیستند، برنامه اند. برنامه جامعی برای توسعه مجموع فناوری ها در اتحادیه اروپا هم برنامه هایی با این عنوان که تابع چارچوب خاصی هستند، مورد توجه قرار گرفته است. ما باید در کشور روی چند صنعت پایه ای به یک جمع بندی برسیم که یکی از آنها می تواند دریا، اقلیم یا خشکسالی و منابع باشد. اینها فناوری هایی است که ما باید آنها را به عنوان فناوری پایه انتخاب کنیم. عواملی ازجمله تحریم، استراتژیک بودن و پیشتاز بودن از علل اصلی توسعه طرح های کلان است. ما در ایران شرکت داروسازی داریم که شربت آهن تولید می کند. یک شرکت اتریشی این خط را اجاره کرده است. ما در منطقه خاورمیانه از نظر تولید واکسن بی نظیر هستیم. پس در کشور کانون ها و جزیره های کیفیت داریم که در طول سال ها ممارست ایجاد شده اند.

کشورهای چین، ترکیه و اتحادیه اروپا، ساز و کار مشابهی دارند. به نظر من در دنیای امروز علم بویژه علم در بخش فناوری جغرافیاپذیر و محدود به یک منطقه نیست. شما باید با دیگر کشورها همکاری کنید. به نظر می رسد باید در کشور مشابه آنچه در کشور ترکیه انجام شده، در بخشی از برنامه ها به عنوان مشارکت کننده در یکی از برنامه های بین المللی برای توسعه مشارکت داشته باشیم. تجربه این همکاری ما را به سکوی دانش و فناوری های دیگر می رساند. وقتی شما در حوزه اقلیم فعالیت می کنید سازمان های بین المللی امکانات و دانشی را در اختیار شما قرار می دهند که می توانید در دیگر زمینه ها از آن استفاده کنید.

شورای عتف، نهادی فرادستی

وزارت علوم، تحقیقات و فناوری سال ۱۳۸۳ تشکیل شد. ذیل برنامه سوم توسعه کشور دستور داده شده بود وزارت آموزش عالی منحل و وزارت علوم، تحقیقات و فناوری جایگزین آن شود که در یک دوره زمانی سه ساله کارها و برنامه های مطالعاتی مورد نیاز برای این کار انجام شده بود و پس از انجام مذاکراتی با مجلس، در نهایت قانون تاسیس این وزارتخانه ابلاغ شد. شورای عالی عتف در همان قانون ایجاد شده است. آن زمان معاونت علمی و فناوری در ریاست جمهوری ایجاد نشده بود. براساس ماده سوم قانون، شورای عالی عتف تشکیل شد. در اینجا دو نکته مطرح است. مشکلی که در کشور مطرح بود، این بود که وزارت آموزش عالی مانند وزارت جهاد کشاورزی، یک وزارتخانه بخشی بود که فقط در بخش آموزش عالی فعالیت می کرد. در کشور این بحث مطرح شده بود که باید مرکزی باشد که کار انسجام بخشی و هماهنگی در توسعه علم و فناوری کشور را انجام دهد. تا آن زمان چنین مرکزی در کشور راه اندازی نشده بود. جایی به نام شورای پژوهش های علمی کشور وجود داشت که فرادست وزارت علوم بود. با همین دو ساختار یعنی داشتن شورای پژوهش های علمی کشور ـ که معاون اول رئیس جمهور ریاست آن را به عهده داشت ـ و داشتن وزارت آموزش عالی ـ که متصدی توسعه علمی در کشور بود ـ کشور به یک جهش علمی نیاز داشت. اولین اتفاق با ایجاد وزارت علوم، تحقیقات و فناوری روی داد. به عبارتی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری از نظر ماهیتی خودش یک سازمان نرم افزاری و ایجادکننده جنبش فرهنگ توسعه علمی کشور است. وزارت علوم باید نرم افزار لازم برای توسعه فناوری در دفاع، نیرو و انرژی را ایجاد کند. برای این هدف لازم بود یک شورای هماهنگی ایجاد شود. چون وزارت علوم از دیدگاه قانونی توسط وزیر اداره می شود و وزیر علوم همتراز دیگر وزراست، در ماده ۳ قانون تشکیل وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، شورای علوم، تحقیقات و فناوری پیش بینی شده بود. اعضای ثابت این شورا که به ریاست رئیس جمهور تشکیل می شود وزیر علوم، تحقیقات و فناوری، وزیر آموزش و پرورش و وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی هستند و معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری نیست، پس از تشکیل مدعو شورای عتف است. وقتی از شورای عالی صحبت می شود، منظور یک شورای فرادستی و ملی است که زیر نظر رئیس جمهور و برای هماهنگی امور سیاستگذاری کلان علم و فناوری کشور اداره می شود.

باید به سطحی از توانمندی دست یافت

در دنیای امروز اگر راه آهن بسازید و قطار هم روی آن بگذارید، اشتباه کرده اید چراکه امروز در دنیا از فناوری استفاده می شود که اگر بخواهید از اکنون براساس فناوری موجود در ایران کار کنید سامانه حمل و نقل شما از سطحی از فناوری برخوردار است که شما ۴۰ سال از آن عقب هستید.

فرض کنید دولت تصمیم بگیرد با تراز علمی دنیا فناوری راه آهن را وارد کند. یک اتفاق مهم می افتد و این اتفاق آن است که شما همیشه می توانید سخت افزار یک فناوری ـ که همان ریل و قطار است را بخرید، ولی همیشه مهندس ما این سوال را طرح می کند که چگونه کشوری مانند چین توانست صاحب فناوری قطار شود. در لایه های واگذاری فناوری حتما این کشورها سخت افزار را به شما می فروشند. آنها فناوری را به معنی خودفناوری یعنی قابلیت ایجاد فناوری به شما نمی دهند بخصوص در فناوری های پایه. بنابراین در داشتن راه آهن اگر بخواهیم به زبان ملی صحبت کنیم باید توجه داشته باشیم چه قبل و چه بعد از انقلاب به صنعت راه آهن خارجی وابسته بوده و هستیم. اکنون به سراغ سطح دیگری از فناوری های حمل و نقل رفته ایم که از زمانی که شروع شود، ۲۰ سال دیگر به نقطه ای می رسیم که به فناوری بعدی خارجی وابسته خواهیم بود. بنابراین همراه هر سخت افزاری که می خرید، دانش و فناوری وجود دارد که اندازه ای از آن را به ما می دهند.

بنابراین به نقطه یا به حدی رسیده ایم که می توانیم این فناوری را خودمان ایجاد کنیم یا به عبارتی به سطح آمادگی رسیده ایم. مهم ترین سطح فناوری که ما بشدت به آن نیازمند هستیم سطح مغزافزاری و نرم افزاری فناوری است چون در دنیای امروز شما می توانید تکه های مختلف تشکیل دهنده یک فناوری را از اقصی نقاط دنیا بخرید و سرهم کنید اما بخش نرم افزاری فناوری در اختیار شما قرار نمی گیرد. در دنیای امروز مدیریت بر سامانه ها مهم است. یعنی اگر شما راه آهن در اختیار دارید و می خواهید راه آهن دیگری بسازید، آنچه می خواهید بسازید یک سامانه بسیار پیچیده است. به نظر شما کشوری که در آن سالانه تعداد زیادی از افراد بر اثر تصادفات جاده ای جان خود را از دست می دهند و سامانه مناسبی در حوزه حمل و نقل جاده ای وجود ندارد، اگر به سراغ سامانه های سریع السیر قطار نرود با چه مشکلاتی مواجه می شود؟ پس باید تلاش کنیم به سطحی از توانمندی در این حوزه دست پیدا کنیم.

منبع: جام جم