قبولی در رشته وزین مهندسی صنایع برای اینجانب که خود را عاشق و دلباخته مکانیک می پنداشتم ، تراژدی بود تَـــــلخ و دردناک، ولی جدای داستان این تراژدی تَــــلخ ، برای بنده “مهندسی صنایع” از همان ابتدای امر با “ادبیات” پیوندی عمیق پیدا نمود.

آن هم با جمله بسی قصار یکی از آشنایان که فرمودند :” مهنـــدسی صنایع […]

زهره رجبی / دانشجوی مهندسی صنایع – ایمنی صنعتی

قبولی در رشته وزین مهندسی صنایع برای اینجانب که خود را عاشق و دلباخته مکانیک می پنداشتم ، تراژدی بود  تَـــــلخ و دردناک، ولی جدای داستان این تراژدی تَــــلخ ، برای بنده “مهندسی صنایع” از همان ابتدای امر با “ادبیات” پیوندی عمیق پیدا نمود.

آن هم با جمله بسی قصار یکی از آشنایان که فرمودند :” مهنـــدسی صنایع، اقیانوسی است به عمق نیــم سانت ” ، و از آن روز من بودم و بِشکن زدن که دَمَش گرم ، عجب رشته­ ای، خوراک ماست که نه شنا می­ دانیم و  نه غواصی . چند روز گذشت و سخن قصار دیگری شنیدیم ” صنایع یعنی افزایش بهره ­وری و ایران هم که …”. ما هم که خون در رگ غیرتمان به جوش آمده بود، صدا کلفت کردیم و اظهار داشتیم: بله ایران و بهره ­وری … چِمان است  مَگر؟ عارضم به خدمت­تان چکمه آهنین پوشیده بودیم که برویم به جنگ دیو که دو قدم نرفته ندا آمد: در آر اون کفشا رو بابـــــا ، آخه به تو چه… ایمنی صنعتی اصن ربطی نداره به صنایع که سریع جَو گبر می­شی ” . ما را می­ گویی هاج و واج مانده بودیم با یک علامت سوال توی مخمان که پس به چه مربوط می شود؟ و چندی بعد پاسخ آمد :” یه چی تو مایه­ های بهداشت حرفه­ ای” .  حال و احوالمان را می خواستی … ما بودیم اشک و مشک و آرزوی برباد رفته خانم مهندس بودن … .

خلاصه با تمام این قضایا اسب سرنوشت می­ تاخت و ما هم روی زین تلو تلو می­ خوردیم و می ­رفتیم مسیر را … .  ترم ها سپری می شد و ما با  رشته مان آشنا تر ، دوستمان بی ربط هم نمی گفت ولی انگار پیاز داغش را زیاد کرده بود .  در حال حاضر هم خودمان را موجودی یافته ایم علاقه مند به گرایشمان … گرایش پرکاربردِ ایــمنـــــی صــــنعتــــــی .

موضوع محوری مورد علاقه! من کشته مرده ی بهبود شرایط کار گشته ام انگار  … عاشق جمله ی ” نیروی انسانی همان سرمایه ی نهان است” .

و امروز من امیدوارم … امیدوارم که اسب سرنوشت در مسیرش که می تازد از هر محلی که عبور کند ، در هر موقعیتی که مرا قرار می دهد … کاری کنم که رضایت خودم و خدایم را از ابرهای آسمانش بخوانم … از بارانش.