دوستانم برایم انتخاب رشته کردند، پانزده روز از آغاز دوره آموزشی سربازیم نمی‌گذشت که از سوی همان دوستان، مطلع شدم که در رشته مهندسی صنایع قبول شده‌ام. رشته‌ای که در انتخاب رشته‌ی دوره […]

مهندسی صنایع، هر ترم، حکم پنجره‌ای جدید با منظره‌ای جدید به دنیای علم و طبیعت را برایم داشت، از این موضوع لذت می‌بردم.

دوستانم برایم انتخاب رشته کردند، پانزده روز از آغاز دوره آموزشی سربازیم نمی‌گذشت که از سوی همان دوستان، مطلع شدم که در رشته مهندسی صنایع قبول شده‌ام. رشته‌ای که در انتخاب رشته‌ی دوره نخست شرکتم در کنکور، اولویت چهارم را داشت، مهندسی برق، مهندسی مکانیک، مهندسی عمران و بعد مهندسی صنایع .

روزهای تحصیل در رشته صنایع آغاز شد و یکی پس از دیگری با شتاب زیاد گذشت، مهندسی صنایع، هر ترم، حکم پنجره‌ای جدید با منظره‌ای جدید به دنیای علم و طبیعت را برایم داشت. از این موضوع لذت می‌بردم. همیشه سعی کردم از هر پنجره جدید به پنجره پیشین نیز نظری بیاندازم و در کل بتوانم این پنجره‌ها را به عنوان دانش و تجربه کنار هم نصب کنم تا من نیز آغازی باشم به شیوه خودم. بدین ترتیب، دوران تحصیل من شبیه به ساختن یک خانه شد. خانه ای بزرگ و زیبا در جایی زیباتر و بهتر. در آینده هم بسیاری پنجره ها باید یافت شود و برای پنجره ها باید دیوار ساخت و بعد پنجره های بیشتر و دیوار های بیشتر و سقف و راهرو و … تا بشود در آینده زیر سقف آن به زندگی کاری در اجتماع ادامه داد.

هنوز دانشگاه تمام نشده بود که شرکتی به ثبت رساندم، شنیده بودم که ۸۰ درصد از دانشجویان ایرانی وقتی از دانشگاه فارغ‌التحصیل می‌شوند، کارآفرین نیستند و برعکس در فرنگ، این درصد شامل کسانی می‌شود که وقتی تحصیلات دانشگاهی را به سرانجام می‌رسانند، کارآفرین بوده و کسب و کاری راه می‌اندازند تا چرخی از چرخ‌های جامعه را بچرخانند، من اما سعی کردم جزیی از آن ۸۰ درصد ایرانی نباشم.

به نظر من این که ما یک دانش تخصصی کسب کنیم خواه مهندسی صنایع و خواه دیگر علوم و رشته‌ها، و این‌که  بعدش باید در فکر کاری باشیم که فلان ساعت برویم در یک جا و فلان ساعت دست از کار بکشیم، نادرست است. چرا که نیاز داریم که بدانیم و یاد بگیریم که چگونه دانش تخصصی خودمان را به کار بگیریم، آن هم به صورت بهره‌ور. و دوباره نیاز داریم که بدانیم و یاد بگیریم که چگونه با کاری که انجام می‌دهیم، زندگی‌ کنیم و در نهایت آن خانه‌ای که یادش کردم را دوباره باز طراحی کنیم و درونش آسوده باشیم. واژه “آسوده“ را می‌خواهم با واژه “بهزیست“ عوض کنم، احساس می‌کنم این یکی بهتر است!

در دوران تحصیل با اندیشه‌های مدیران شرکت تویوتا آشنا شدم، در بین آن اندیشه‌ها، چند جمله‌ی  فوجیرو تویوتا که مدیرعامل چهارم این شرکت بود در خاطرم ثبت شد و آن جمله‌ها این بود: “ما در تویوتا فهمیدیم که هر وقت در تئوری و روی کاغذ به راه حلی رسیدیم و تمام جوانب را بررسی کردیم، بی‌درنگ آن را در عمل به اجرا در آوریم و سپس لحظه به لحظه خطای خود را آزمون نموده و موانع پیش رو را حل نماییم و این فرایند تجربه پذیری ما بوده است.“ در همین دوران بود که با اندیشه‌های پروفسور محمود حسابی نیز آشنا شدم، یک جمله از تمامی اندیشه‌های زیبای این دانشمند ایرانی به تمام معنا، در ذهن و جسمم نقش بست و آن جمله این بود: “زندگی یعنی پژوهش و یافتن چیزی جدید“ بسیار انگاره‌های دیگر نیز بودند که روش‌شناسی ساختن خانه من را ارتقاء می‌دادند، بعضی از این‌ انگاره ها در کف خیابان و روی چراغ‌ برق‌ها و لحظه‌ی کشیدن بلیت مترو و اتوبوس در ذهنم نقش بستند.

فرصت‌های کار داوطلبانه در دانشگاه، حکم آزمایشگاه مناسبی است جهت یاد گرفتن فرهنگ کار تیمی، صبر، حوصله، پیش‌بینی، محاسبه کار‌ها و ارزیابی نتایج، به‌دست آوردن و از دست دادن دوستی‌ و همکاری‌های گوناگون با انسان‌ها و … . تجربه شکست از بهترین نتایج کار‌های داوطلبانه است.

فرصت‌های کار داوطلبانه در دانشگاه، حکم آزمایشگاه مناسبی است جهت یاد گرفتن فرهنگ کار تیمی، صبر، حوصله، پیش‌بینی، محاسبه کار‌ها و ارزیابی نتایج، به‌دست آوردن و از دست دادن دوستی‌ و همکاری‌های گوناگون با انسان‌ها و … . تجربه شکست از بهترین نتایج کار‌های داوطلبانه است. تجربه‌ای که حکم ارزشمندترین سرمایه‌های یک دانشجو می‌تواند باشد. گسترش دایره ارتباطی با نهادها و افراد دیگر شاید به اندازه تجربه‌ی شکست‌ها ارزشمند باشد.

شنیده بودم که می‌گویند مهندسی صنایع، اقیانوسی است به عمق یک متر (سانتی‌متر)!! درست نمی دانم کدام اندازه را بیشتر تکرار می‌کنند، ولی از تلخ‌ترین جملاتی که در دوران تحصیلم شنیده بودم، این جمله بود. شنیدم و همیشه این جمله را تکرار کردم، “مهندسی صنایع، اقیانوسی است به عمق یک اقیانوس یا هر چقدر که تو بخواهی.“ مثل هر دانش دیگر، این تعریف می‌تواند برای هر رشته‌ی دیگری در نظر گرفته شود، چون همه‌چیز نسبی است و تنها وسعت دید می‌خواهد. یعنی ناظر باید چشم خود را درست به کار گیرد، چیزهایی که دیده می‌شوند در یک سطحی از یکدیگر هیچ تفاوتی ندارند. وقتی هم که دوستان نزدیک که رشته‌ی دیگری داشتند، این جمله را می‌گفتند، با لبخندی کوچک صحبت را به بررسی مسائلی مانند وضعیت آب و هوا در چند روز آینده سوق می‌دادم. اصلا من نمی‌دانم این جمله را چه کسی گفته است؟ !

دوران تحصیل که تمام شود، روزهای جدیدی آغاز می‌شود و انسان تقریباً در دهه‌های سوم تا چهارم عمر خود به سر می‌برد. مهم است بدانیم که می‌خواهیم در چه سالی بازنشست شویم، بدین ترتیب می‌توانیم حدود زمانی شروع جدی برای کار کردن رسمی را برای خود تعیین کنیم و این خود یک برنامه ریزی ساده است.

خوبی مهندسی صنایع این است که بالاخره یکی از حوزه‌های مربوط به این رشته پیدا می‌شود که بتواند ۹۰ درصد از جامعه تحصیل‌کرده خود را سرگرم خودش کند. ظاهر گسترده بودن آن، مهمترین ویژگی آن است. مهندسی صنایع و علوم مشابه این رشته، مفهوم کثرت در عین وحدت است. مهندسی صنایع در عین کثرت در موضوعات مورد بحث، دارای وحدت است و حال کسی که بعد از واژه‌شناسی “مهندسی“ و “صنایع“ بتواند “کثرت“ در هر دو واژه اخیر را بررسی کند، آن وقت می‌تواند به وحدت آن که نشانی از وحدت هستی‌ است، پی ببرد.

مهندسی صنایع و علوم مشابه این رشته، مفهوم کثرت در عین وحدت است. مهندسی صنایع در عین کثرت در موضوعات مورد بحث، دارای وحدت است و حال کسی که بعد از واژه‌شناسی “مهندسی“ و “صنایع“ بتواند “کثرت“ در هر دو واژه اخیر را بررسی کند، آن وقت می‌تواند به وحدت آن که نشانی از وحدت هستی‌ است، پی ببرد.

تابستانتان گرم و سرد

احد خلجی