وقتی با خودت می گویی: دم استادمان گرم! / سید علیرضا کاشی زاد
وقتی با خودت می گویی: دم استادمان گرم! / سید علیرضا کاشی زاد

می­ گفت: ” یادش بخیر، آن­ روزها باید 4 صبح از خوابت می­ زدی و می­ رفتی در صف انتخاب واحد دانشگاه. تازه وقتی می­ رسیدی، متوجه می­ شدی که عده­ ای شب را در صف خوابیده­ اند. ” دوستی که روزی این جمله را گفته بود، چند روز دیگر، بار سفر می­ بندد و […]

می­ گفت: ” یادش بخیر، آن­ روزها باید 4 صبح از خوابت می­ زدی و می­ رفتی در صف انتخاب واحد دانشگاه. تازه وقتی می­ رسیدی، متوجه می­ شدی که عده­ ای شب را در صف خوابیده­ اند. ” دوستی که روزی این جمله را گفته بود، چند روز دیگر، بار سفر می­ بندد و به فرنگ می­ رود تا دکتری بخواند. آن­ روزهایی که در سطر اول به آن اشاره شد، خیلی دور نیست، مثلا پانزده سال پیش! این روزها اما انتخاب واحد و سرعت اینترنت و پهنای باند کلیدواژه­ های نزدیک­تری برای یکدیگر هستند. بماند که تاریخ دانشگاه در ایران، خیلی طول و دراز نیست!  اما در میان مطالعات این روزهایم، به جدولی رسیدم در صفحه­ ی 464 کتاب سرگذشت و سوانح دانشگاه در ایران نوشته­ ی دکتر مقصود فراستخواه، که خارج از عدد و رقم­های این جدول، برخی از عنوان­ هایش فکر برانگیز است: این جدول حکایت از شهریه­ های دانشگاهی در سال 1342 داشت: برای مثال می­ خوانیم: شهریه: 4500 ریال! حق بهداشت:  2000ریال! حق استفاده از آزمایشگاه: 2000ریال! بابت ورزش: 1000ریال! بابت استفاده از کتابخانه: 1000 ریال! شهریه دوره فوق لیسانس: 9700 ریال! شهریه دوره دکتری(غیر پزشکی): 12000 ریال! شهریه هر واحد درس در دوره تابستان: 750 ریال! شهریه هر واحد دوره شبانه: 50 ریال! ( به علاوه 100 ریال در دروس آزمایشگاهی). نمی­ دانم اگر در سال 1342 دانشجو بودیم، حال خوبی داشتیم یا نه! اما این روزها خیلی چیزها فرق کرده! تاریخ است و درس­هایش دیگر. بگذریم.

اما نمی­ دانم دیگرم، برای این ورودی­ های جدید رشته­ ی خودمان است. نمی­ دانم چه حسی دارند! خوشحال­ هستند یا ناراحت؟ یا شاید هم در اثر اتمسفر روزهای اول دانشگاه، کمی گیج می­ زنند؛ این دهه­ ی هفتادی­ ها! مثل روزهای اول خودمان در دبستان و در دانشگاه! تفاوت­ ها و شباهت­ های دبستان و راهنمایی و دبیرستان و  دانشگاه هم ایده­ ی جالبی است برای نوشتن! به خصوص این روزها که نظام آموزش و پرورش با آمدن ششم دبستان دارد متحول می­ شود. خدا به خیر بگذراند. البته راستش خدا خیر شان هم بدهد. دست کم نام تازه­ای در میان عناوین کتاب­های درسی دیده شد: “تفکر و پژوهش!” – البته در خود عنوان کتاب علامت تعجب نمی­ بینیم – در صفحه­ ی 21 کتاب کار دانش­ آموزان برای درس تفکر و پژوهش در سال ششم دبستان، فعالیتی تعریف شده که جالب است: ” سه مورد از پرسش­های خود را که دوست دارید، پاسخ آن­ها را بدانید، اما پاسخ آن­ها در کتاب­های درسی نیست، بنویسید. ” فکر می­ کنم این عبارت را بهتر است دانشجو هم که هستیم، با خود مرور کنیم! البته کارکرد کتاب­های درسی در دانشگاه به قدری گسترده است که همیشه جذاب­ترین بخش­اش، فصل­ های حذف شده برای امتحان است. به خصوص وقتی شب امتحان نگاهش می­ کنی و کیف می­ کنی و با خودت می­ گویی: دم استادمان گرم! اساسا این عبارت “در کتاب­ های درسی نیست ” برای دانشجویی خواهد بود که احتمالا کتاب­ها را بر جزوات ترجیح می­ دهد! که باید دید چنین پدیده­­ هایی چند درصد هستند؟!

و نمی­ دانم سوم! پرورش فکر تازه و ایده­های بکر کار سختی است و آسان نیست. به خصوص برای این استادهای در چارچوب قرار گرفته­ ی دانشگاهی! همان استادهایی که جلسه اول می­ آیند و می­ گویند: بارم نمرات ما این است و آن است و حضور و غیاب چنین و چنان. جزوه می­ گویم و نمی­ گویم و فلان فصل­ ها را شاید حذف کردیم و میان ترم داریم و به ویژه اگر دانشگاه آزادی باشید، حرف از تغییر کد کلاس می­ زنند و این که این کار را نکنید و برنامه­ ها به هم می­ خورند و از این حرف­ها که کم نشنیده­ ایم انگار! با چارچوب داشتن مخالف نیستم! برنامه­ ریزی­ ها را هم بر هم زدن که چیز خوبی نیست. حرفم این است که این مربیان و استادیاران و دانشیاران و بقیه­ ی یاران از واحد اداری گرفته تا رییس دانشکده و معاونت­ های دانشگاهی و رییس دانشگاه! روزی چندثانیه به ایده­ ای جدید فکر می­ کنند؟ به ایده­ ای برای طرح درس خود. به ایده­ ای برای ارتباط بر قرار کردن با دانشجو. به ایده­ ای برای مسأله­ هایی اداری که گاهی به قدری کاغذ و جوهر و فسفر مغزی خرجشان می­ کنند که آخر داستان شاید، به دردی هم نخورد و مثلا آن مرحله­ ی اداری قابل ادغام باشد و حتی حذف. شاید در این روزها که اوایل ترم است، بهتر است یک دفترچه یادداشت کوچک برداریم و برای خودمان و نقش­مان در این نظام آموزش عالی یعنی از دانشجویی تا استادی و از نگهبانی تا ریاست! فکر کنیم و چند ثانیه­ ای خارج از جعبه­ ی ذهنی خود، ایده­ای تازه متولد کنیم. تا شاید فردا روزی به کارمان آمد و دست در دست هم دادیم به مهر و میهن خویش­مان بشد آباد!