پاس بدون گل : درباره محتواي رشته مهندسي صنايع و دانشجوياني كه تربيت مي‌كنيم / محمود کریمی
پاس بدون گل : درباره محتواي رشته مهندسي صنايع و دانشجوياني كه تربيت مي‌كنيم / محمود کریمی

در اين سال‌هاي نزديك چهل كه از عمرم سپري شده، با استادان بسياري ارتباط كاري و دوستانه و با دوستان فراوان، ارتباط حرفه‌اي داشته‌ام. مهندس صنايع ايراني و فرنگي، پير و جوان، از انتهاي ليست اعتبار دانشگاه‌هاي ايران تا صدر فهرست برترين‌هاي جهان، از كارشناس تا مدير، از صنعت‌گر تا دلال، از وزير تا وكيل، […]

mahmod_karimi

محمود کریمی

در اين سال‌هاي نزديك چهل كه از عمرم سپري شده، با استادان بسياري ارتباط كاري و دوستانه و با دوستان فراوان، ارتباط حرفه‌اي داشته‌ام. مهندس صنايع ايراني و فرنگي، پير و جوان، از انتهاي ليست اعتبار دانشگاه‌هاي ايران تا صدر فهرست برترين‌هاي جهان، از كارشناس تا مدير، از صنعت‌گر تا دلال، از وزير تا وكيل، از خبرنگار تا هنرپيشه، زياد ديده‌ام و پاي حرف‌هايشان بسيار نشسته‌ام. چند نوبت در سال‌هاي مختلف، مهمان ورودي‌هاي جديد مهندسي صنايع در دانشگاه‌هاي مختلف بوده‌ام تا برايشان از «مهندسي صنايع» بگويم. نگاه‌هاي پرسش‌گر دختران و پسران جوان و گپ‌هاي مختصر و مفصلي كه با ايشان زده‌ام، بهانه اين يادداشت است.

كسي براي‌ ما توضيح نمي‌داد كه اين درس كجاي منظومه دانايي و توانايي ما بايد قرار گيرد. مدام محاسبه‌ها و مساله‌هاي صرفا كارخانه‌اي و خط توليدي پيش روي‌ ما گذاشته مي‌شد.

«به چه دردم خواهد خورد؟»

از همان روزهاي اول مهر 1372 كه وارد دانشگاه شدم اين پرسش را درباره هر يك از درس‌هايي كه بايد مي‌گذرانديم مي‌پرسيدم. كنجكاو بودم بدانم معادلات ديفرانسيل، آزمايشگاه فيزيك، تحقيق يك، برنامه‌نويسي كامپيوتر (با زبان فرترن)، كاربرد كامپيوتر (يادگيري فاكس‌پرو و كواتروپرو)، مقاومت مصالح و ديگر درس‌هايي كه بايد «پاس» مي‌شدند،‌ كجاي زندگي آينده من هستند.

اهميت درس‌ها را بيشتر از آن كه با تعداد واحدهايشان بسنجم، با شوق و تسلط استاد و حال و احوال همكلاسي‌ها ارزيابي مي‌كردم. استاد عاشق درس و رفيق خوب، منجر به نتيجه بهتر مي‌شدند.

كسي براي‌ ما توضيح نمي‌داد كه اين درس كجاي منظومه دانايي و توانايي ما بايد قرار گيرد. مدام محاسبه‌ها و مساله‌هاي صرفا كارخانه‌اي و خط توليدي پيش روي‌ ما گذاشته مي‌شد. بخت با ما يار بود اگر استادي تازه از فرنگ برمي‌گشت و با او كلاس مي‌داشتيم. طراوت و انگيزه او، سهمي از داشته‌ها و مشاهداتش را پيش چشم و گوش ما مي‌آورد.

اتكايم مدام به اين جمله از برادر بزرگترم بود كه: «ديد مي‌دهد». همان روزهاي پرمحنت براي كنكور خواندن، از او كه فوق ليسانس داشت، پرسيدم: تفاوت دانشگاه و مدرسه در چيست؟ اينجا درس و امتحان و آن‌جا هم كه درس و امتحان؟ و او اين‌طور پاسخم داد.

دنبال اين «ديد» بودم. اهميت فوق‌ليسانس داشتن را حتا بعد از ليسانس هم درك نكردم. بازي تست و حفظيات و ترفندها و آزمون و تكرار درس‌هايي مشابه ليسانس. و افزودن مدركي جديد، كنار ديپلم و ليسانس. شباهت درس‌ها به هم را استاد تازه از استراليا برگشته برايم گفت. استاد جواني بود، باهوش‌تر از ديگران و خوش‌ذوق به نظر مي‌آمد. پايان‌نامه‌ام را هم با او گرفتم. بعدها وزير شد.

ie931

از اين نمودار‌ها كمتر در دانشگاه به ما نشان مي‌دادند. كسي به تحليل‌گري و كاشف بار آمدن دانشجو اهميت ويژه نمي‌داد. درسي بود و ترمي و بايد سر كلاس مي‌آمدند و حضور و غيابي و اعلام نمره و وظيفه، تمام. سال‌ها بعد از ليسانس، نمودار توسعه تكنيك‌هاي مديريتي را حين مطالعاتم براي تولد كتاب «بهبود بي‌ترديد: آموزش كاربردي مهندسي ارزش» از يك سند ژاپني يافتم1 و نمودار سطح نظام‌مندي را در تحقيقات مرتبط با TRIZ از كتابي آمريكايي2.

نمودار فارسي‌شده نشان مي‌دهد كه كدام نياز منجر به تولد مهندسي صنايع شد و هم‌خانواده با كار مورد انتظار از اين رشته، چه بهبودهاي ديگري رخ دادند و چه‌ها متولد شدند. نمودار از 1980 به بعد را نشان نمي‌دهد چون زمان انتشارش 1981 بوده است!

نمودار انگليسي كه هر چه بزرگتر باشد بهتر درك مي‌شود، مي‌گويد كه تلاش براي نظام‌مند كردن و ساختاردهي به بهره‌وري، كيفيت و نوآوري در گذر زمان شامل تولد چه عنوان‌ها و متدولوژي يا ابزاري بوده و از كجاي دنيا به امروز رسيده‌ايم (و كجاها جا مانده‌ايم). نسل نو TRIZدر جايگاه ستاره قرمز رنگ، بالاي منحني نظام‌مندي نوآوري قرار مي‌گيرد و پيشران كنوني بنگاه‌هاي نوآور دنيا است. پديده‌هايي مانند Open Innovationنيز همين بالا هستند.

در دانشگاه، كتاب‌هايي را مي‌خوانديم كه سال‌ها پيش چاپ شده بودند. جزوه‌هايي كه از انتشارات دانشگاه اجبار داشتيم بخريم هم بوي خاك مي‌دادند. گاه به گمانم خود استادمان هم حال خواندن جزوه را نداشت. خطاهاي محتوايي، نگارشي و حروف‌چيني، در چاپ‌هاي چندباره، از جايشان تكان نمي‌خوردند. چيزهايي را ياد مي‌گرفتيم كه مساله‌هاي ديروز و پريروز بودند. از فردا كسي با ما حرفي نمي‌زد.

آن‌ها كه مهندس صنايع خطاب‌شان مي‌كنيم، مي‌توانند قضاوت كنند كه چند ريال از درآمدهاي زندگي و كسب و كارشان را مرهون درس‌ها و كلاس‌هاي مهندسي صنايع هستند و چقدر همان «ديد» كلي و استعداد و قابليت فردي‌شان، عامل موفقيت‌شان بوده است. در كدام نقطه و فرصت كاري، قدردان و به ياد استادان خود بوده‌اند و كجا گلايه‌هاي خود از درس قديمي، روش دانشگاه و منش استاد را در خاموشي فرياد كرده‌اند.

26 ارديبهشت 1388 در 719‌مين جلسه شوراي برنامه‌ريزي آموزش عالي وزارت علوم، تحقيقات و فناوري، «‌مشخصات كلي، برنامه آموزشي و سرفصل دروس» دوره كارشناسي رشته مهندسي صنايع در گروه فني مهندسي، بازنگري و مصوب شده است. در 299‌مين جلسه همين شورا به تاريخ 28 خرداد 1374 نيز «مشخصات كلي، برنامه و سرفصل دروس» دوره كارشناسي ارشد مهندسي صنايع در وزارت فرهنگ و آموزش عالي وقت، به تصويب رسيد. هر دو را اينجا مي‌توان يافت. فاصله محتوايي هر دو مقطع از دنياي امروز كار حرفه‌اي يك مهندس صنايع، زياد است. كافي است درس‌ها، محتوا و مرجع‌ها را مرور كنيم.

به آن پرسش‌ روزهاي درس خواندن، سؤال‌هاي زيادي اضافه شده‌اند:

o       دانشجوي ورودي امسال را براي حضور موفق در بازار كار چند سال ديگر، به ما مي‌سپارند؟

o       به ذوق يادگيري،‌ روحيه كاشفانه و شور جواني دانشجو، چقدر به عنوان يك منبع كارآمد نگاه مي‌كنيم؟

o       چقدر براي‌مان اهميت دارد كه اين جوان سال‌ها بعد از تجربه حرفه‌اي كار، درباره من استاد و دانشگاه چه قضاوتي مي‌كنند؟

o       به درسي كه تدريسش را مي‌پذيرم، فراتر از ساعت‌هاي كلاس‌ را به سر بردن، چقدر اشراف دارم؟

o       چه فوت و فن‌هايي را براي زندگي موفق كاري به جوان‌هاي دانشجو منتقل مي‌كنم؟

o       استاد همتاي من در ديگر دانشگاه ايران و آن سوي آب، به دانشجوي خود چه مي‌گويد و با او چه مي‌كند؟

o       بازار كار امروز، كه تشنه نوآوري است و ميزبان تولد كسب و كارهاي جديد و پراشتها در بخش خدمات، چقدر حوصله ميزباني يك مهندس آماده به كار در يك واحد صنعتي با توليد انبوه را دارد؟

o       مسير يادگيري ما در دانشگاه با مسير تكراري و كهنه حفظيات دوران مدرسه، چقدر تفاوت دارد؟

o       استعداد، علاقه، قابليت و فرصت بروز داشته‌هاي «منحصر به فرد» يك جوان وارد دانشگاه شده، چطور شناسايي و به كار گرفته مي‌شود؟

o       چه كساني آن بيرون، نشسته و منتظر حضور يك كارآموز مهندسي صنايع يا خروجي پايان‌نامه او هستند؟

o       همكاري با كدام استاد، به اعتبار دانشجو مي‌افزايد و ذكر نامش در رزومه و بردن نامش در نشست كاري، نتيجه تصميم را تحت تاثير قرار مي‌دهد؟

o       چند دانشجو به پايان‌نامه خود افتخار مي‌كنند و حين انجام آن از دانش ضمني استاد راهنما و مشاور، مي‌آموزند؟

و هنوز پرسش‌هايي تازه متولد مي‌شوند؛ در ذهن من، فكر دانشجو و احتمالا انديشه استاد.

با همه آن چه گفته شد، وام‌دار استادان و دانشجوياني هستيم كه فكر كردن را و اخلاق را به ما آموختند. آن‌ها كه از دانسته‌هاشان كم نگفتند و مرام و رفتارشان براي ما درس بود و گره‌گشاي زندگي سراسر پرسش و مساله. همه‌شان دوست‌داشتني‌ و محترم‌اند، هنوز.

پاورقي:

  1. شكل 3 با عنوان Evolution of Management Techniquesدر صفحه 10 از سندي با نام Guidebook for VE Activities: A Basic VE Manual-SJVE ازSociety of JapaneseValue Engineeringمنتشر شده در سال 1981 (نشر نسخه ژاپني در سال 1971)
  2. شكل 3.1 با عنوان In the big picture of organizational capability, structured innovation is the next frontier for development and systemizationدر صفحه 16 كتاب INsourcing Innovation: How to Achieve Competitive Excellence Using TRIZ نوشته David Silverstein، Neil DeCarloو Michael Slocum از Auerbach Publications وابسته به Taylor & Francis Group منتشر شده در سال 2008.

محمود كريمي

www.problemsolving.ir