از قبل قرار بر این بود ، که با آقای مهندس حسابی در خصوص اخلاق حرفه‏ یی پروفسور حسابی گفت و گویی داشته باشیم . و این‌که ، چطور آقای دکتر حسابی ، هم توانسته‏ اند ، کتاب‏ها و مقالات تراز اولی را تحریر کنند و هم پروژه ‏های عملی بسیار زیادی را ، به […]

 از قبل قرار بر این بود ، که با آقای مهندس حسابی در خصوص اخلاق حرفه‏ یی پروفسور حسابی گفت و گویی داشته باشیم .

و این‌که ، چطور آقای دکتر حسابی ، هم توانسته‏ اند ، کتاب‏ها و مقالات تراز اولی را تحریر کنند و هم پروژه ‏های عملی بسیار زیادی را ، به انجام برسانند !

چطور فرصت داشتند ، این همه کار را با هم انجام دهند ، تحصیل در رشته‏های مختلف ، یادگیری زبان‏های متعدد و . . . از همه مهم‌تر ، حس مسئولیت اجتماعی ، که در ایشان وجود داشته است ، احساس مسئولیت در قبال جامعه علمی کشور ، در صورتی که می‏توانستند ، بدون توجه به عقب‌ماندگی‏های علمی زمان خودشان ، به تحقیق و پژوهش‏های خود ، در آن سوی مرزها بپردازند و این همه مراکز علمی و آموزشی را پایه‏گذاری نکنند .

قبل از گفتگو با آقای مهندس حسابی ، جناب آقای پیدا ، که از شاگردان استاد هستند را ، خواهم دید ، قرار است در مورد دقت ، ذوق هنری و سلیقه استاد ، که نمودی از آن را ، می‏توان در محل زندگی ایشان ببینیم ، نکاتی را بگویند .

از در که وارد می‏شوم ، چند دقیقه‏یی منتظر می‏مانم ، جناب آقای پیدا به استقبال می‏آیند و پس از سلام علیک و احوالپرسی با هم به سمت حیاط منزل استاد می‏رویم ، ایشان با عشق عجیبی ، که نسبت به استاد دارند ، صحبت‏های خود را این‌گونه آغاز می‏کنند :

” آقای پروفسور حسابی ، هر وقت مسافرت خارج از کشور می‏رفتند ـ خب همه وقتی از سفر برمی‏گردند سوغاتی می‏آورند ـ در مورد ایشان این مسأله کمی فرق داشت ، ایشان بیشتر چیزی را برای سوغاتی می‏آوردند ، که به آگاهی دیگران افزوده شود . ـ حالا ما در باغ ایستاده‏ایم از اینجا برایتان چند نمونه می‏گویم ـ مثلا ، گونه‏ های نایاب گیاهی ؛ استاد یک کیف برزنتی داشتند ، داخل این کیف را نایلون می‏گذاشتند ، خاک می‏ریختند ، این نهال‏ها را در آن قرار می‏دادند و می‏آوردند ، نهال‏های کوچکی ، که الان درخت شده است ، این درخت دو شاخه را ملاحظه می‏کنید { به طرف درخت اشاره می‏کنند } این را از آفریقای جنوبی آورده‏اند ، اسمش کاتالپا است ، ویژگی این درخت خیلی جالب است ، در تابستان پشه‏ها را ، از محوطه فراری می‏دهد ، این یک سرو است { به درخت سرو اشاره می‏کنند } از بلژیک آورده‏اند ، تا آنجایی که من می‏دانم ، تنها گونه سرو است ، که میوه خوردنی دارد ، این گیاهانی که در حوض ملاحظه می‏فرمایید ، نیلوفر آبی است ، چهل سال پیش از تالاب انزلی آورده‏اند ، گفتم تالاب یک چیزی را به یاد آوردم ، اگر در حضور آقای دکتر می‏گفتیم مرداب ، خیلی ناراحت می‏شدند ، می‏گفتند مرداب جایی است که مرده ، این تالاب است در انزلی ، در آن زندگی جریان دارد . “

{ به سمت دیگری از باغ می‏رویم }

آقای دکتر جلسات مختلفی داشتند ، که معروف‏ترین آن جلسه روزهای جمعه بود ، که از حوزه و دانشگاه می‏ آمدند ، شهید مطهری ، علامه جعفری ، دکتر پارسا ، ابوالقاسم حالت ، فریدون مشیری ، دکتر قریب و . . .

در تابستان‏ها جلسه اینجا برگزار می‏شد ، یک طرحی پیاده کرده بودند ، که کل آلاچیق خنک می‏شود ، این لوله‏ های آبی که بیرون آلاچیق کشیده شده را ملاحظه کنید ، وقتی شیر این لوله‏ ها باز شود ، چون سوراخ دارد آب می‏پاشد و گیاهان دور و بر آلاچیق خیس می‏شود و از بیرون که باد می‏آید ، داخل آلاچیق خنک می‏شود .

درختی در اینجا وجود داشته ، بعدها که آقای دکتر در اینجا ساکن می‏شوند ، این درخت خشک می‏شود و خاطره شنیدنی دارد :

بعد از این که ، آقای دکتر پس از سال‏ها دوری از وطن به ایران باز می‏گردند ، برای پیدا کردن کار به جاهای مختلفی مراجعه می‏کنند ، ولی هیچ‏ جا به ایشان کار نمی‏دهند .

به پیشنهاد مادرشان ، نزد آقای نصرالسلطان قوم و خویش مادری که رئیس دیوان عالی کشور بودند می‏روند ایشان می‏گویند پدر شما متمول‏ترین فرد تهران هستند ، نزد ایشان بروید .

خلاصه ، آقای دکتر به این خانه ، که در آن موقع منزل ییلاقی آقای معزالسلطنه ( پدرشان ) بوده می‏آیند .

پایین پله‏ های ورودی که می‏رسند ، آقای معزالسلطنه بالای پله‏ ها می‏ایستند تا آقای دکتر بالا نروند و همان‏جا بایستند .

وقتی تقاضای خود را برای گرفتن وامی 800 تومانی برای راه‏اندازی اولین کارخانه چوب‏بری بازگو می‏کنند آقای معزالسلطنه عصبانی می‏شوند و داد و بیداد می‏کند که فکر کردی من سر گنج نشسته‏ام ؟

آقای دکتر به قدری غمگین می‏شوند که کنار این درخت می‏آیند و از شدت غصه به آن تکیه می‏دهند .

سال‏ها می‏گذرد ، تا روزی آقای مهندس حسابی ، متوجه می‏شوند که این درخت خشک شده است ، آن را قطع می‏کنند ، آقای دکتر از شنیدن صدای افتادن درخت به حیاط می‏آیند و می‏گویند چرا این کار را کردی ؟ این درخت برای من بسیار خاطره‌انگیز بود .

خلاصه ، باقیمانده تنه درخت را تبدیل به چوب‏لباسی می‏کنند .

ـ با هم در باغ قدم می‏زنیم ، درخت شاه‏بلوطی که دکتر از فرانسه آورده بودند و میوه می‏دهد ، قسمتی که پرندگان در آن قرار دارند ، یک شمعدانی درختی کم یاب ، قسمتی که باران مصنوعی ایجاد کرده‏اند و درختی که آن را به صورت یک قاب درآورده‏اند و از درون آن سرو بسیار زیبای وسط باغ دیده می‏شود .

به داخل ساختمان می‏رویم ، آقای پیدا ، حکایت‏های زیبایی ، در خصوص جلسات علمی استاد و برتر و مقبول بودن نظرات علمی ایشان ، در بین اهالی فن را بازگو می‏کنند .

اتاق پذیرایی منزل دکتر حسابی اتاقی است ، پر از وسایل زیبا و خاطره‏ انگیز که توجه هر کس را ، به خود جلب می‏کند .

ادامه دارد …