کلوچه های مشت عباس / صدیقه حسینی
کلوچه های مشت عباس / صدیقه حسینی

چیزی که بیشتر از بسته بندی محصولات برای من مهم است،اسم است.اسم هایی که تبدیل به مارک ها و برندها می شوند.این اسم ها از کجا می آیند؟و چقدر مهم است که نام محصول متناسب با خود محصول باشد؟چقدر مهم است که اسم یک مارک توجه ما را به خودش جلب کند؟که از روی همین […]

چیزی که بیشتر از بسته بندی محصولات برای من مهم است،اسم است.اسم هایی که تبدیل به مارک ها و برندها می شوند.این اسم ها از کجا می آیند؟و چقدر مهم است که نام محصول متناسب با خود محصول باشد؟چقدر مهم است که اسم یک مارک توجه ما را به خودش جلب کند؟که از روی همین اسم بتوانیم بفهمیم مارک کدام محصول است؟
چرا روی اسم ها فکر نمی کنیم؟چرا قدرت کلمات را دست کم می گیریم و چرا نمی خواهیم بپذیریم که اسم محصول خیلی جلوتر از خود محصول و حتی جلوتر از بسته بندی اش معرف محصول ماست ؟
چه می شود که فکر می کنیم باید اسم پدر پدربزرگمان را بگذاریم روی کلوچه و بعد مثلا بدهیم روی تک تک کلوچه ها حک کنند مشت عباس؟!
که چی؟که نام پدر پدربزرگمان جاودانه شود؟و واقعا یک نفر نیست بگوید نقطه ی اشتراک کلوچه و مشت عباس دقیقا کجاست؟و اصلا آدم چه طور دلش می آید این کلوچه را بخورد؟!
یا مثلا اسم برادرزاده تان را می گذارید روی چیپس و پفک !…جوری که آدم از خوردن هر چه چیپس و پفک است سیر می شود.می دانید ؟! مثال های واقعی ترش را می توانید توی تمام فروشگاه ها و سوپرمارکت ها ببینید!
متاسفانه کوچک ترین خلاقیتی در اسم گذاری محصولات به ویژه محصولات مواد غذایی دیده نمی شود.محسن و سمیه و حمید و نادر و … روی جعبه ی سس ها و رب ها و ترشی ها و …. صف می کشند و به دست مشتری می رسند.
و این فقط و فقط نشانه ی کج سلیقگی حاد ماست.که حاضر نیستیم برای پیدا کردن یک اسم خوب و مرتبط با محصول،وقت بگذاریم،مطالعه کنیم و بعد آگاهانه و خلاقانه دست به انتخاب بزنیم