پایان تلخ سه شبانه روز یک کوهنورد در ارتفاعات توچال پیامکهای اضطراری تا لحظه مرگ این استاد دانشگاه ۳ شبانهروز در محاصره برف با مرگ در جدال بود تا جسد یخزدهاش را پیدا کردند یک استاد دانشگاه که در هوای مهآلود کوهستان پربرف توچال راه گم کرده بود، طی سه شبانهروز اسارت در میان صخرهها […]
پایان تلخ سه شبانه روز یک کوهنورد در ارتفاعات توچال
پیامکهای اضطراری تا لحظه مرگ
این استاد دانشگاه ۳ شبانهروز در محاصره برف با مرگ در جدال بود تا جسد یخزدهاش را پیدا کردند
یک استاد دانشگاه که در هوای مهآلود کوهستان پربرف توچال راه گم کرده بود، طی سه شبانهروز اسارت در میان صخرهها با ارسال پیامکهایی برای نجات خود تقاضای کمک میکرد ولی ۲۵ امدادگر که در جستوجوی این استاد کوهنورد بودند نمیتوانستند او را پیدا کنند تا اینکه پس از چهار شبانهروز جستوجو وقتی به محل مورد نظر رسیدند، با جسد یخزدهاش روبهرو شدند.
نخستین پیامک این استاد سه روز پیش از پیدا شدن جنازهاش روی تلفن همراه یکی از آشنایانش ظاهر شده بود. مضمون پیامک این بود:
-من در میان صخرهها گیر افتادهام، همهجا را مه غلیظی پوشانده است و نمیتوانم موقعیتم را تشخیص بدهم.
به گزارش خبرنگار شوک، ساعت یک بعدازظهر روز جمعه بود که در پی این پیام تلفنی، مرکز جمعیت هلال احمر شمیرانات در جریان گم شدن رسول ابراهیمی، استاد دانشگاه که به تنهایی به کوه صعود کرده بود، قرار گرفت و ۳ گروه عملیاتی از کوهنوردان امدادگر برای یافتن این کوهنورد گمشده و نجات او به منطقه کوهستانی توچال اعزام شدند. در آن روز کوهستان را مه غلیظی پوشانده بود و امکان پرواز جستوجو برای هلیکوپترها وجود نداشت.
افشار مسئول امداد و نجات کوهستان که مسئولیت عملیات جستوجو را داشت میگوید: از دوستان رسول ابراهیمی شنیده بودم که این استاد کوهنورد برخلاف همیشه که بدون موبایل به کوه میرفت. این بار تلفن همراهش را با خود برده بود که توانست با آن پیام اضطراری برای نجات خود بفرستد.
بلافاصله با استاد گمشده تماس گرفتیم و از او خواستیم موقعیت دقیق خود ر ا به ما بگوید تا امدادگران به سراغش بروند.
در جواب پیامکی با کلمات مقطع از او بر صفحه موبایل ظاهر شد و با انگشتان یخزدهاش پیام داد:
-همهجا را مه گرفته… نمیتوانم اطرافم را ببینم… نمیتوانم موقعیتم را تشخیص بدهم. سرمای شبانه… اینجا کشنده است. کمکم کنید…
این استاد کوهنورد همه منطقه کوهستانی را به خوبی میشناخت و در پیامک بعدی گفت که احتمالاً در حوالی چشمه نرگس (منطقهای در نزدیکی توچال) است که در ارتفاع ۳۵۰۰ متری قرار گرفته است.
در آن روز و بعدازظهر جمعه مه بسیار غلیظی فضای کوهستان را فرا گرفته بود و هر لحظه احتمال سقوط بهمن وجود داشت. در دومین روز پیامک نگرانکنندهای از کوهنورد گمشده رسید:
-منتظر کمک هستم. سرمای هوا کشنده است. انگشتانم یخزدهاند یارای پیامرسانی را ندارم. هرچه زودتر نجاتم بدهید.
در ادامه جستوجوها مأموران شرکت مخابرات هم به کمک گروه نجات آمدند و با پیگیری امواج تلفن همراه استاد گمشده، منطقه حضور او را در حوالی فراخلا تشخیص دادند. با آنکه دامنه فراخلا بهمنگیر است و هرآن احتمال سقوط بهمن در آن منطقه وجود دارد، امدادگران با وجود چنین خطراتی به جستوجو در این منطقه پرداختند که این جستوجو تا نیمههای شب هم ادامه یافت.
در دومین روز همه نگران حال کوهنورد گمشده بودند و با بیصبری انتظار رسیدن پیامک او را داشتند.
عملیات جستوجو ادامه یافت اما نشانهای از کوهنورد گمشده به دست نیامد.
رسول ابراهیمی در پیامی تلفنی که هنگام غروب ارسال کرده بود خبر داد پس از آنکه به طرف قله توچال رفته در راه برگشت تصمیم گرفته به علت سرمای شدید و تاریکی هوای مهآلود، خودش را به پناهگاه امیری برساند که در کوهستان گم شده است.
افراد تیم عملیاتی به ۳ گروه تقسیم شدند. یک گروه به سوی چشمه نرگس راه افتادند، گروه دوم به طرف پناهگاه امیری صعود کردند و گروه سوم هم به دره اوسون اعزام شدند تا در میان مه و برف سنگین کوهستان به جستوجو ادامه بدهند. کوهنورد گمشده در پیام دیگری عنوان کرد که احتمالاً در حوالی دره اوسون گمشده اما در پیام بعدی گفت که در دره
فراخ لا است و امدادگران این محلها را جستوجو کردند اما اثری از رسول ابراهیمی نیافتند.
پیامکی که انتظارش را داشتند هنگام ظهر دریافت شد.
-من از دور یک روستا میبینم… با این پیام امدادگران تشخیص دادند که او باید به پشت قله توچال رفته باشد. چون تنها در پشت توچال چند روستا وجود دارد که دامنههای آنها همه بهمنگیر است.
جستوجوهای بینتیجه تا شب ادامه یافت و به خاطر برودت کمسابقه هوا همه امدادگران نگرانش بودند که بدون یافتن پناهگاهی احتمال دارد در سرمای شبانه یخ بزند. باید حتماً به پناهگاهی میرفت. تلفنی با این استاد کوهنورد تماس گرفتند و به او آموزش دادند که چگونه یک خانه برفی بسازد تا بتواند سرمای چند درجه زیر صفر کوهستان را تحمل کند و آن شب را با سرمای بیسابقهاش به صبح برساند.
همان شب پیامکی که از استاد گمشده رسید تا اندازهای امدادگران را به زنده ماندن او امیدوار کرد.
پیامک این بود:
-حالم خوب است… در پشت یک تپه برفی پناه گرفتهام… آن شب برای امداگران و دوستان و آشنایان و خانواده کوهنورد گمشده با نگرانی و اضطراب گذشت.
صبح سومین روز، پیام تلفنیاش رسید:
-برف زیاد است. فکر میکنم آدرسها را اشتباهی گفتهام اینجا هیچ چیز قابل تشخیص نیست. سرما کشنده شده…
دستهایش بر اثر یخزدگی یارای اینکه پیام دیگری بفرستد نداشتند.
پس از آن دیگر پیامی نرسید و هرچه تلفن کردند جوابی نیامد.
گویی زمان مرگ فرا رسیده بود.
در چهارمین روز (دیروز) و در ادامه این سکوت تلفنی، اعضای گروه نجات جلسهای اضطراری تشکیل دادند و با توجه به نشانههایی که از آخرین پیامهای دریافتی استنباط کرده بودند حدس زدند که کوهنورد گمشده باید در محدوده «یال ایگل» مانده باشد. مسیرهای مختلفی برای رسیدن به آن نقطه وجود داشت و در این محدوده نسبت به سایر گردنههای توچال، درهها و صخرههای برفگیر کمتری هست.
قطع پیامهای تلفنی از طرف کوهنورد گمشده همه را در وحشت و اضطراب فرو برده بود و هرچه تماس میگرفتند جوابی دریافت نمیکردند و به این موضوع دلگرم شده بودند که حتماً باتری موبایلش تمام شده و نمیتوان با او ارتباطی برقرار کرد.
سه گروه از نیروهای امداد به این منطقه صعود کردند، در حالی که ۴ شبانهروز از نخستین پیام اضطراری استاد گمشده در کوهستان میگذشت، دیروز در چهارمین روز جستوجو گروههای امداد از افراد محلی نیز کمک گرفتند و صعود را آغاز کردند. یکی از گروههای امداد از پایین یال ایگل به جستوجو پرداختند و عصر دیروز هنگامیکه به صعود ادامه دادند ناگهان با پیکر بیجان استاد دانشگاه که کاملاً یخ زده بود روبهرو شدند.
امدادگران میدانستند که در حالت یخزدگی یک فرد نباید او را مرده دانست، چون ممکن است هنوز اندامهای داخلیاش مشغول فعالیت باشد، با این تصور عملیات پزشکی برای بهکار انداختن قلب انجام شد، ولی متأسفانه نتیجهای حاصل نشد و سرانجام پیکر بیجان و یخزده رسول ابراهیمی که مدت سه شبانهروز با مرگ جنگیده بود به پایین دره منتقل شد.
مرد شرایط سخت
استاد طالبیان دوست و همراه دکتر رسول ابراهیمی در گفتوگویی با خبرنگار ما گفت: رسول کوهنورد تازهکاری نبود. او حدود ۲۰ سال بود که آخر هر هفته گاهی با دوستانش و گاهی انفرادی به کوه میرفت.
او اغلب موارد بدون تلفن همراه برای کوهپیمایی میرفت، اما چندی پیش به وی توصیه کردم بهخاطر شرایط جوی حتماً با خود تلفن همراه ببرد.
صبح روز جمعه با من تماس گرفت و گفت قصد دارد به شیرپلا برود. او ابتدا به سمت شیرپلا میرود و از آنجا به ایستگاه ۵ تلهکابین به راه میافتد و به قله میرسد، اما به دلیل توفان و مه غلیظ مسیر را گم میکند و برای نجات خود به مسیر صعبالعبوری کشانده میشود که فرار از آنجا برایش غیرممکن بود.
دوست دکتر رسول ابراهیمی در ادامه میگوید: وقتی او با تلفن به من اطلاع داد که مسیر را گم کرده است، بلافاصله با هلال احمر تماس گرفتم و نیروهای آنها به مکانهایی که رسول آدرس میداد، اعزام شدند، اما چون در مسیر برف و کولاک انسان گاهی دچار سراب میشود، دکتر رسول نیز با همین مشکل مواجه شده بود و مسیرها را اشتباهی میگفت.
او مدام به من پیامک میداد و از حالش باخبرم میکرد. آنقدر قوی بود که طی این سه روز یک بار هم پیش نیامد که از اوضاع شکایت کند و از خود نگرانی نشان بدهد.
مرتب میگفت: «حالم خوب است و مشکلی ندارم» یک پیام دیگر به این مظنون فرستاد: «شرایطم خوب است از اینجا تکان نمیخورم تا نیروهای امدادی برسند.»
وی در ادامه گفت: من از همان نخست با گروههای امدادی همراه بودم و سعی میکردم نیروهای محلی را هم برای کمک دعوت کنم. آنها خیلی به ما کمک کردند، اما کاش نتیجهای غیر از این در بر داشت.
طالبیان در ادامه گفت: دکتر رسول ابراهیمی استاد دانشگاه و عضو هیأتعلمی دانشگاه پیام نور و رئیس گروه مؤلفان مهندسی صنایع دانشگاه پیام نور قزوین بود که در این حادثه جان خود را از دست داد.
منبع خبر : ایران