گفت و گو با دکتر کوروش برارپور؛ از مترجمین کتاب پویایی شناسی کسب و کار استرمن / بخش اول
گفت و گو با دکتر کوروش برارپور؛ از مترجمین کتاب پویایی شناسی کسب و کار استرمن / بخش اول

دکتر برارپور، دارای مدرک دکتری مدیریت سیستم از دانشگاه تربیت مدرس هستند. از جمله­ ی فعالیت­های اجرایی ایشان، بنیان­گذاری و مدیریت بنیاد توسعه پایدارکلاردشت از سال ۱۳۸۵ تاکنون است. این بنیاد با هدف کمک به ایجاد تحول در فرهنگ عمومی […]

دکتر برارپور، دارای مدرک دکتری مدیریت سیستم از دانشگاه تربیت مدرس هستند. از جمله­ ی فعالیت­های اجرایی ایشان، بنیان­گذاری و مدیریت بنياد توسعه پايداركلاردشت از سال 1385 تاکنون است. اين بنیاد با هدف كمك به ايجاد تحول در  فرهنگ عمومي و سامانه هاي مديريتي منطقه كلاردشت، براساس منطق توسعه پايدار و با تمركز بر پنج وجه راهبردي: فرهنگ، فرايند، ساختار، استراتژي و فناوري،  به عنوان سازمانی مردم­ نهاد شناخته می­ شود. موضوع گفت ­و گوی ما با دکتر کوروش برارپور، علوم سیستم­ هاست، و به صورت ویژه پویایی­ شناسی سیستم­ها.  اخبار مهندسی صنایع ایران، در ادامه پرونده­ ی آشنایی با پویایی­شناسی­ سیستم­ها پای صحبت­های دکتر برارپور نشست. با هماهنگی انجام شده با دکتر برارپور، این گفت و گو درسه بخش، در اخبار مهندسی صنایع ایران منتشر می­گردد.

 

دبیرپرونده: سیدعلیرضا کاشی ­زاد

آقای دکتر برارپور، با سلام و سپاس از همراهی شما برای این گفت ­وگو. برای آغاز، لطفا معرفی کوتاهی از خود بفرمایید و این که چگونه با علوم سیستم ­ها آشنا شدید؟

در ابتدا من از جناب­عالی و همکارانتان که در جهت رشد و اعتلای علم و به ویژه رشته­ی مهندسی صنایع دارید، تلاش می­کنید، سپاسگزاری می­کنم. در خصوص بحث SD، پیش زمینه من رشته مهندسی هست، مقطع لیسانس مهندسی برق در گرایش الکترونیک، فوق لیسانس مهندسی صنایع در گرایش مدیریت سیستم­ها و مدیریت سیستم در مقطع دکتری.

در مهندسی برق گرایشم الکترونیک بود .اما علاقه و تمرکزم روی گرایش کنترل. چون خودم هم به مباحث مهندسی کنترل سیستم­ها خیلی علاقه داشتم.یکی از دستاوردهای همین گرایش کنترل این است که ساختار ذهنی شما را ساختاری سیستمی بار می­آورد. یعنی به شما کمک می­کند که پدیده­ها را در قالب یک سیستم نگاه کنید، به عنوان یک کل آن­ها را در نظر بگیرید به گونه­ای که روابط اجزای بین آن­ها را بهتر و بیشتر مورد توجه قرار دهید.

چطور شد که از فضای مهندسی برق به سمت مدیریت آمدید؟

وقتی که من از دانشگاه در مقطع لیسانس فارغ التحصیل شدم و وارد فضای کار شدم. در آنجا می­دیدم که مدیریت آن­سازمان­هایی که کار می­کردم –چون آدم چالش­گری هستم و معمولا مدیران سیستم­ها را به چالش می­کشیدم – به دلیل این که شیوه مدیریت آن­ها علمی نبود، عملکرد قابل توجه و در خور شأنی نداشتند.

 نظر می­دادم، انتقاد می­کردم و پیشنهاد می­دادم و چون همه­ی ایشان، به نیت­ها و قصد خیرخواهانه­ی من را توجه داشتند، این را سعی می­کردند که بها بدهند، ولی خیلی وقت­ها چون از توان ایشان خارج بود و نمی­توانستند کاری بکنند باعث شد که نتیجه­ی عکس اتفاق بیفتد. به گونه­ای که یک وقت­هایی به من می­گفتند شما که رشته­تان مدیریت نیست از کجا می­دانید که این ایده­ها و پیشنهادهای شما درست است یا از کجا می­دانید که انتقادهای شما درست است؟! باز هم پاسخی که من می­دادم، مفاهیمی بود که در رشته­ی مهندسی برق یاد گرفته بودم.

چه ارتباطی بین مهندسی برق و مدیریت مشاهده می­کردید؟

در ریاضیات مهندسی، ما علاقه­مند هستیم که توابع را بر اساس سری یا تبدیل فوریه، توابع غیر سینوسی یا غیر کوسینوسی، یعنی به طور کل توایع غیر هارمونیک را به صورت توابع سینوسی و هارمونیک در بیاوریم.  با این هدف که هارمونی­های مفید و غیر مفید را شناسایی کنیم. هارمونی­های غیر مفید را حذف کنیم و هارمونی­های مفید را تقویت کنیم. مثلا تابع  یا تابع این­ها توابع پریودیک نیستند، ولی با استفاده از تبدیل فوریه می­توانیم این­ها را به صورت توابع پریودیک در بیارویم.  همین اتفاق که ما با استفاده از تبدیل فوریه در ریاضیات مهندسی انجام می­دهیم، در سیستم­های اقتصادی اجتماعی یا حتی در هنر یا در ورزش، در همه­جا رخ می­دهد.

مثلا فرض کنید یکی مثل مرحوم جلال ذوالفنون وقتی سه­تار می­نوازد، همه­ی ما تحسین می­کنیم. چرا؟! چون در واقع جلال ذوالفنون همین کار را می­کند، یعنی با آن هنر خودش و تکنیک­های نوازندگی خودش هارمونی­های مفید را تقویت می­کند و هارمونی­های اضافه را حذف می­کند. ولی وقتی من برارپور سه­تار می­نوازم همه می­گویند: ولش کن بابا سر ما رو بردی! چرا؟! چون من به جای این­که هارمونی­های مفید را تقویت کنم، هارمونی­های اضافه را تقویت می­کنم. در واقع در دنیای مدیریت هم همین­جوری است. شما وقتی سه­تار مدیریت را می­نوازید، چون بد می­نوازید،بندهنقد می­کنم. درست است که من به دانش نوازندگی تسلط ندارم اما تشخیص این­که چه کسی سه­تار مدیریت را درست می­نوازد یا درست نمی­نوازد را بلد هستم! این تشخیص را من دارم؛ نه من بلکه هر مخاطب دیگری. بنابراین از این­جا بود که با توجه به نقد آن­ها به خودم، که شما از کجا می­دانید این ایده­ی شما درست است یا نه؟! و چون می­دانستمکه انتقاد ایشان یک انتقاد درستی است و از سویی دغدغه بهبود سیستم­های مدیریتی در کشور را داشتم. می­دانستم که با رشته مهندسی برق نمی­توانم اثر گذار باشم. بنابراین باید مدیریت بخوانم. این بود که سراغ رشته مدیریت رفتم و با چند تن از اساتید دانشگاه­های تراز اول کشور مشورت کردم.اما دیدم خیلی چنگی به دل نمی­زند.

آمدید به سوی مهندسی صنایع و سیستم­ها؟

آن موقع هنوز با آقای دکتر مشایخی آشنا نشده بودم. چون ایشان در دانشکده مهندسی صنایع بودند. در این زمان به صورت اتفاقی با مرحوم دکتر غفاریان آشنا شدم. آقای دکتر وفا غفاریان که آن موقع مدیر عامل صاایران بودند به من پیشنهاد دادند در رشته­ی مهندسی صنایع، مدیریت بخوانم. گفتم مگر چنین چیزی هست؟! گفتند: بله. گرایشی در ارشد مهندسی صنایع داریم به نام مدیریت سیستم­. به هر حال رفتم و کنکور دادم و در دانشگاه علم و صنعت پذیرفته شدم. در آن جا هم سطح آموزشی مورد انتظار من یافت نمی­شد.  یک نکته­ای که فراموش کردم این بود که قبل از این که من با سیستم داینامیکس آشنا شوم. با  رویکرد و مدلهایی که در درس کنترل خطی و غیر خطی و کنترل سیستم­های هوشمند در رشته­ی برق بود، آشنا بودم و مقالاتی در این زمینه داشتم. آن نقدهای من به سیستم­های مدیریتی آن­جا باعث شده بود آنها کارایی من را صفر بزنند. در فیش حقوقی من کارایی من را می­زدند صفر. یعنی حقوق من را قطع کرده بودند! بعد از  این باعث شد من با استفاده از همان ابزارهای مهندسی کنترل سیستم­ طرحی دادم که پیشنهادش این بود که می­خواهم بهره­وری صنعتی آن مجموعه را اندازه گیری کنم. پایلوت را هم همان­جایی قرار دادم که کارایی مرا صفر می­زدند. بر اساس محاسبات اولیه کارایی به دست آمده بود:  یعنی یک مقدار بسیار پایین! یعنی از قبل با نوعی رویکرد سیستمی، مسایل سازمان­ها را مدلسازی می­کردم. اما با علم پویایی شناسی سیستم آشنا نبودم.

از علاقه­مندی به پویایی شناسی سیستم و  فعالیت­های خود در این زمینه برای ما بگویید.

در زمان تحصیل، آموزش اولیه­ای که در زمینه SD دیدم بسیار ضعیف بود. متاسفانه هم­اکنون هم دیده می­شود که هستند افرادی که تصورشان از تفکر سیستمی این است که اگر چهار مفهوم را با فلش به صورت دایره­ای به هم وصل کنیم. یا مثلا اگر با نرم­افزارهای مرتبط بیاییم، پدیده­ای را مدلسازی سیستمی و شبیه­سازی ریاضی کنیم، تصورشان این بود که کیفیت مدل را در تعداد سطح/ Level و تعداد متغیرهای حالت/ Stock مدل شما ارزیابی می­کردند. با این که آموزش ضعیفی دیدم اما این علاقه در من ایجاد شد که System Dynamics  را  یاد بگیرم. سپس با جست وجویی در اینترنت رسیدم به آقای دکتر مشایخی. به ایشان مراجعه کردم. هنگامی که افتخار شاگردی ایشان را پیدا کردم، باعث شد وقتی را بگذارم تا آموخته­های غلط خودم را پاک کنم و اصلاح کنم. چون شما اگر یک چیزی را غلط یاد بگیرید، باید در ادامه هزینه­هایی هم بکنید تا آموخته­های غلط را پاک کنید تا ذهن آماده شود برای پذیرش مفاهیم و روش جدید. جناب آقای دکتر مشایخی در عالی­ترین سطح این درس SD را ارایه می­کنند و و واقعا شایستگی این جمله­ی معروف را دارند که معلمی را می­ستایم که چگونه اندیشیدن را به من آموخت و نه اندیشه­ها را. یعنی ایشان شیوه جدیدی از فکر کردن را که ابداع استادشانJay W. Forrester  در دانشگاه MIT  بود به من آموختند. از آن جا بود که من شروع کردم به مدلسازی مسایل ایران.