میرفخرایی که در کارنامه پربار خود ساخت بیش از ۵۰۰ برنامه در زمینه مسائل علمی را دارد، (PHD دکترای تخصصی) خود را در رشته ارتباطات از دانشگاه Curtin استرالیا و لیسانس و فوقلیسانس رادیو و تلویزیون را از دانشگاه ایلینوی آمریکا دریافت کرده و سالهاست در دانشگاههای ایران، استرالیا و آمریکا، مدرس رادیو و تلویزیون است. […]
میرفخرایی که در کارنامه پربار خود ساخت بیش از ۵۰۰ برنامه در زمینه مسائل علمی را دارد، (PHD دکترای تخصصی) خود را در رشته ارتباطات از دانشگاه Curtin استرالیا و لیسانس و فوقلیسانس رادیو و تلویزیون را از دانشگاه ایلینوی آمریکا دریافت کرده و سالهاست در دانشگاههای ایران، استرالیا و آمریکا، مدرس رادیو و تلویزیون است.
میرفخرایی آدمی بیحاشیه و دوستداشتنی است که گرچه برای کارش کنج دنج برنامههای علمی را انتخاب کرده، اما اهل کتمان هم نیست و انتقاداتش را به شیوه خاص خودش بیان میکند.
برای ما که میخواستیم درباره وضعیت برنامهسازی علمی در رادیو و تلویزیون بیشتر بدانیم بهترین گزینه میرفخرایی بود؛ کسی که در این رابطه صاحب تجربه و دانش است و تمام برنامهسازان علمی کشور از او به عنوان سرمشق نام میبرند.
به نظر شما صدا و سیمای ما از نظر جذب مخاطب به خصوص مخاطب جوانی که به دنبال کسب اطلاعات جدید است موفق عمل میکند؟ این را از این جهت میپرسم که در وضعیت کنونی که بین رسانههای داخلی و کانالهای مختلف ماهوارهای رقابت به وجود آمده در برابر ایجاد کانالهای علمی و اطلاعرسانی جذاب، چه باید کرد؟
همه ما میدانیم که بسیاری از شبکههای ماهوارهای عامل فساد هستند. اما چرا مردم به سمت ماهوارهها میروند؟ در واقع کمکاری رسانههای داخلی ما باعث شده تا توجه به برنامههای ماهواره اینقدر باب شود. در چنین شرایطی فرهنگسازی حقیقی و پول خرج کردن در برنامههایی که شعور جامعه را بالا ببرد تنها راه نجات از وضعیت فعلی است. یعنی به گونهای برنامه بسازیم که انسانها را به فکر کردن وا داریم. این در حالی است که شبکه ۴ ما بودجهای کمتر از یک سریال دارد و شبکه آموزش حتی در وضعیت بدتری قرار دارد.
اگر قبول داشته باشیم که اساس ارتباط به اعتماد است در صورتی که درامر خبررسانی اشتباهی صورت گیرد، اعتماد و اعتبار از بین میرود. بنابراین از مهمترین کارهایی که رادیو و تلویزیون باید انجام دهد ایجاد اعتماد است و اگر دستگاهی در ایجاد خبررسانی دستکاری کند (ضمن این که باید هنجار اجتماعی را در نظر بگیرد) اعتماد را از بین میبرد؛ چه بخواهد خبر علمی باشد چه مابقی اخبار. این در شرایطی است که ملت ایران عادت کردهاند ضدخبر را بیابند، چراکه اخبار منتشره از گذشته، بیشتر به عنوان بلندگو و روابط عمومی دستگاهها بوده است. در حالی که خبررسانی به صورت تبلیغاتی، سبب میشود اعتماد مردم نسبت به رسانه از بین برود.
اما این جریان به ساختار جامعه ما برمیگردد یا به ساختار رادیو و تلویزیون. شاید مشکل از ما انسانهایی است که عادت کردهایم به چیزهایی که میشنویم و میبینیم شک کنیم؟
بله؛ شک میکنیم، چون از زمان هخامنشیان دستگاههای حاکم به دنبال منافع مردم نبوده و همیشه مردم با شایعات بر علیه دستگاههای حاکمه کار میکردند. اما با ورود رادیو و تلویزیون به صحنه، باید کمک کنیم این نوع شایعهسازیها از بین برود. برای از بین بردن شایعهسازی باید کار خبر را درست انجام دهیم. منتهی مونتاژ خبری و اطلاعرسانی را براساس هنجارهای اجتماع انجام دهیم و تشخیص دهیم چه چیز خبر است و چه چیز میتواند ما را اذیت کند و به ما ضرر بزند. البته در مورد خبری که اتفاق میافتد اگر هنجارهای جامعه را رعایت کنیم اشکالی ندارد منتهی این عمل باید زود اتفاق بیفتد. یعنی اگر در مورد خبر تعلل کنیم دیگران بر علیه خودمان از آن استفاده میکنند. به عنوان مثال ما تاکنون چند فیلم خوب مستند در حد مجاز از نیروگاه بوشهر ساختهایم؟ بیشتر آنچه که در این خصوص انجام دادهایم پخش گزارشات تبلیغی از رسانه بوده است، اما متاسفانه سعی نکردیم تا دانش مردم را درباره این موضوع بالا ببریم. در چنین شرایطی است که رسانههای خارجی عکس موضوع واقعی را به مردم اطلاعرسانی میکنند. به این ترتیب یکی از مشکلات ما این است که ساعتها در مورد چیزی که مردم نمیدانند چیست، بدون این که حتی تصویری از آن به نمایش بگذارید صحبت میکنیم. در حالی که بهتر است در مورد این موضوعات به ظاهر دیرفهم و تخصصی مستندسازی شود. درواقع توضیح مناسب در مورد فلسفهای که نمیدانیم چیست در کنار تصویرگری ارزش و فهم عمومی پیدا میکند.
اگر خطی بین صفر تا ۱۸۰درجه بکشیم، نقطه صفر را خبر و ۱۸۰ را سریالهای تخیلی بگذاریم، بین این صفر تا ۱۸۰ جای خالی و امکان مانور زیادی داریم. نقطه ۹۰ درجه میتواند جای یک فیلم مستند باشد تا به صورت غیرمستقیم دانش جامعه را بالا ببرد. در نتیجه اگر رادیو و تلویزیون را صرفا یک بلندگو ندانیم، میتوانیم منطقی عمل کنیم. اگر این نکته را در نظر بگیریم که نقش اصلی رادیو و تلویزیون اطلاعرسانی، آموزش و تفریح است، میتوانیم در همین چارچوب دانش جامعه را بالا ببریم. متاسفانه شبکههای ماهوارهای همچون فارسی وان از یک نقطه ضعف ما استفاده کردند و رسانههای خبری یا حتی آموزشی همچون من و تو هم به نوعی ضعفهای ما را در ماهوارهها پوشش دادند و این علت سوق و گرایش مردم به سمت ماهوارهها میباشد.
بهتر است در مورد آنچه هستیم قضاوت کنیم و از خودمان سوال کنیم درحال حاضر نقش واقعی رادیو و تلویزیون ما چیست؟ و البته نباید فراموش کنیم در جهانی که بیشتر از هزاران برنامه ماهوارهای در حال پخش است باید جنسی را در این بازار بزرگ عرضه کنیم که خریدار داشته باشد. حالا اگر نمیتوانیم فیلمی را در حد استانداردهای هالیوودی از آثار باستانی، تاریخ و افتخارات ایران تولید کنیم میتوانیم مستنداتی بسازیم که مخاطب را جذب کند. البته لازمه ساخت چنین برنامههایی پول خرج کردن است. واقعیت آن است که ما برنامهسازان مستند و علمی محرومترین طبقات رادیو و تلویزیون میباشیم.
اما در مورد برنامهسازی علمی، علم را محدود به برنامههای مستند نمیکنیم، نگاه علمی به تلویزیون باید یک نگاه معقول باشد. باید دانشمند و جوانان ارزشمندی که داریم را جلوی تلویزیون بیاوریم تا به عنوان سرمشق و الگو روی رفتار اجتماعی ما اثر بگذارند، یعنی ارزش و اثر اجتماعی افراد را بالا ببریم. منظور ما از برنامهسازی علمی فقط پرداختن به موضوعات مرتبط با فیزیک و شیمی نیست. در واقع رادیو و تلویزیون میتواند با تاثیر شگرف خود دیدگاه مخاطبان را نسبت به موضوعات مختلف وسعت دهد تا مخاطب درباره مسائل متنوعی که میبیند یا میشنود به انحرف نیفتد. مثلا اگر مردم ما از نظر علمی بدرستی توجیه شده باشند بدون لحظهای تعلل متوجه میشوند بینی را نمیتوان با یک دستگاه، بزرگ و کوچک کرد. پس ما باید بدرستی اطلاعرسانی کنیم و برنامه علمی بسازیم. مثلا درمورد این نمونه که اشاره کردم ساختار فیزیکی بینی را در قالب برنامههای علمی نمایش دهیم تا به این ترتیب از فریب خوردن مردم جلوگیری کنیم. درواقع اگر ما برنامههای علمی درستی تولید کنیم میتوانیم نگرش علمی مناسبی در جامعه ایجاد کنیم. البته این نگرش علمی در صورتی شکل میگیرد که اعتمادسازی ایجاد شده باشد. در جایی که این همه حیوان در باغ وحش کشته میشود من نمیتوانم بگویم چرا به گربه لگد میزنید و آشغال روی زمین میریزید.
حقیقت این است که یک سری مسائل باید از یک جایی درست شود که به شناخت رسانه مربوط میشود. هرچند متاسفانه شناخت رسانه در میان سیاستمداران ما بسیار کم است و هنوز تصور میکنند رسانه یک بلندگو میباشد. این درحالی است که نقش بلندگویی رسانه با پایان هیتلر تمام شد و مدل دیگرش هم با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی منتفی شد. حتی در آن زمان هم یکی از دلایل شکست اتحاد شوروی اعتقاد مردم به دروغگویی رسانهها بود. البته در آن موقع از آنجا که ماهوارهها و ارتباطات زیادی وجود نداشتند، رسانههای شوروی میتوانستند هرجور که میخواستند رفتار بکنند، اما امروزه نمیتوان اینگونه ادعا کرد. الان باید درمورد همه چیزهایی که وجود دارد دقیق و درست بگوییم.
این همه اعمال جراحی مدرن بیمارستانهای سوپرمدرن در ایران وجود دارد و این همه تکنولوژی پیشرفت کرده است و میشنویم که از همه جای دنیا برای درمان به اینجا میآیند، اما چقدر ما پول خرج کردهایم تا فیلمهای مستندی در زمینه توانمندیهای آنها بسازیم تا مردم برای این که بیمارشان خوب شود به جای اینکه بروند از رمالان و دعانویسان دعا بگیرند به این مراکز مراجعه کنند. حقیقت این است که ما وقتی نگرش علمی را منحصر به یک کانال بکنیم که پوشش آن کمتر از بقیه کانالهاست، برنامه حقیقی را از کانال اصلی برداشتیم و آن کانال اصلی یک بلندگو شده است.
البته در حال حاضر شبکههای تلویزیونی دنیا به سمت تخصصی شدن حرکت میکنند. اما به نظر میرسد شما با تخصصی شدن شبکهها چندان موافق نیستید.
تقسیم رادیو و تلویزیون به صرف این که موضوعات علمی مربوط به یک کانال باشد اشتباه است. هرکانال به فراخور خود میتواند گرایشش علمی باشد، مثلا شبکه یک نمیتواند صرفا تمرکز سینمایی داشته باشد یا فقط خبری باشد. این به آن معناست که موضوع علم را بصورت سادهتر در شبکه یک برنامهسازی کرده و در شکلی ارائه کنیم که شبکه یک در سطح ارتباطی خودش مفاهیم علمی را به مردم بفهماند. یعنی من معتقد هستم، برنامههای مستند و علمی باید در تمام شبکهها پخش شود و غلظتش براساس نوع مخاطب سنجیده شود. یعنی اطلاعرسانی و آموزش باید در همه کانالها تلفیق شود و براساس دانش مخاطب و طبقهبندی مخاطب، کانالها طبقهبندی شوند.
آقای میرفخرایی ما تا همین چند سال پیش برنامههای علمی موفقی داشتیم، مثلا برنامه آپولو که خود شما آن را تهیه کردید آنقدر در میان مخاطبان جذابیت پیدا کرد که اصطلاح آپولو هوا کردن از آنجا به فرهنگ ما راه پیدا کرد.
بله، چون توجه ما بتدریج به برنامهسازی علمی کمتر شده است. در زمان پخش برنامه آپولو، به عنوان یک پدیده علمی، ساعت پخش تلویزیون محدود بود. الان چون ۲۴ ساعته پخش داریم توجه به برنامههای متنوع کمتر است. در عین حال ما مشکل کمبود بودجه برای ساخت برنامههای مستند علمی داریم. در نتیجه فیلمساز ما به طرف سریال میرود. ما در ۳۰ سال اخیر چند فیلمبردار مستندساز علمی تربیت کردهایم؟ چقدر پول برای تصویربرداری ازدنیای زیر آبهای ایران هزینه کردهایم؟
نکته دیگری که از برنامهریزی گذشته مانده است و متاسفانه در خیلی جاها نادرست به کار میروند، سیستم ارزشگذاری به صورت (الف. ب. ج ـ د) است. ما این برنامه را در زمان مدیریت خودمان برای تجهیزات گذاشته بودیم یعنی به یک سریال بسیار وسیع و بزرگ ویژه الف میگفتیم، اما این سیستم ارزشگذاری به این معنا نبود که به برنامه مصاحبه با یک شخصیت سرشناس و معتبر که اتفاقا به شرط دریافت پول حاضر به حضور در برنامه میشود، پول ندهیم. این هزینهها را باید از بودجه برنامه پرداخت کنیم.
درباره وضعیت دکور و مابقی مسائل نیز به همین صورت بوده است، اما متاسفانه الان نسبتها خراب و نادرست است، حتی تهیهکنندهها جایشان اشتباه شده است. چراکه در واقع تهیهکننده سینما و تلویزیون جایگاهشان با یکدیگر فرق دارد؛ تهیهکننده سینما شخصی است که پول و سرمایه لازم میآورد، کارگردان را استخدام میکند و فیلم مدنظر را میسازد. اما تهیهکننده تلویزیون دیگر پول نمیآورد بلکه به عنوان مدیر پروژه برنامه را اجرا میکند. بنابراین وقتی نقشها با هم جابهجا شود همه چیز به هم میریزد.
در چنین شرایطی به اعتقاد شما چگونه میتوان وضعیت را به سمت جذب مخاطب بیشتر تغییر داد؟
ما باید در رادیو و تلویزیون گزینشهای خاص داشته باشیم تا نیروهایی که گزینش میشوند به شغلشان واقعا علاقه داشته باشد و به صرف اینکه شخص بیکار است، نباید وارد این دستگاه شود. بخش عمده گرفتاریهای رادیو و تلویزیون پرداخت هزینه به این افراد است.
معتقدم با مدلسازیهای کوچک میتوان کاری کرد که اینقدر رسانههای خارجی محبوبیت نداشته باشند.
ما باید بین برنامهها و مستندهای علمی و سریالها نسبتهای درستی برقرار کنیم. در این شرایط باید تلویزیون، نه سینما و نه بلندگو باشد. تلویزیون دستگاهی است که میخواهد حقیقت را به جامعه ارائه دهد. اگر این تئوری را بشناسیم، خیلی چیزها درست میشود. در قرآن به آگاهی رساندن مسلمین بسیار تاکید شده است. در گذشته چون محدودیت وجود داشت جارچیها، خبرها را بین مردم پخش میکردند، اما الان و با وجود تکنولوژیهای مختلف دیگر نمیتوان حقایق را تغییر داد.
تمامی مشکل در نگاه اشتباه ما به رسانه است. ما باید اخبار را به مردم درست برسانیم. ادامه خبر در آن صفر و ۱۸۰ میشود نودی که همان مستند است. چرا نباید بودجه مناسب داشته باشیم تا این گونه طبقهبندیها درست انجام شود. دوربینها باید حقایق را نشان دهد و در عین حال نباید به گونهای باشد که سطح علمی مردم جامعه را پایین آورد. به خصوص در کشور ما که هزینه این ساخت وسازها از بودجه عمومی تامین میشود. پس باید برنامههایی در خور مردم بسازیم. نگاه ما به رسانه میبایست یک بازنگری کلی شود تا راههای چاره پیدا شود. راههای چاره در حال حاضر برای ما گفتن حقیقت با در نظر گرفتن هنجارهای اجتماعی است. به طور کلی نقش اصلی رسانه این است که شعور جامعه را بالا ببرد با عروسک و کارتون نمیتوان به مردم خیلی مسائل را نشان داد و در این میان حتی این حرف که مخاطب از دیدن برخی از مستندات ناراحت میشود معنی ندارد. مثلا باید حوادث واقعی رانندگی را نشان بدهیم و صدای فریادها را نشان بدهیم تا جوانی که این تصاویر را میبیند دیگر جرات نکند پایش را روی گاز بگذارد و جان خود و دیگران را به خطر بیندازد. اینها چیزهایی است که باید مدلسازی و برنامهسازی مناسبی برای ارتقای سطح اطلاع مردم جامعه شود.
این که نمیشود در برنامههایمان فقط عدهای آدم مودب را کنار هم بنشانیم و از علایق مردم صرف نظر کنیم و به این ترتیب آنها را به سمت رسانههای دیگر سوق دهیم. نتیجه این میشود که برخی میگویند یک فکری برای ماهوارهها باید بشود. در چنین شرایطی آیا باید ماهوارهها را جمع کنیم؟ آیا راه درست این است؟ مسلما دوباره از یک جای دیگر درمیآیند یعنی اگر مردم وقتی چیزی را که میخواهند از رسانههای خودمان به دست نمیآورند سراغ یک جای دیگر میروند.
بهاره صفوی / گروه دانش جام جم
منبع : http://www.jamejamonline.ir