زنگ تحلیل / گام چهارم: ذره بین را بردارید! / هادی آقازاده
زنگ تحلیل / گام چهارم: ذره بین را بردارید! / هادی آقازاده

پیدا کردن مشخصه هایی از یک جزء مسئله که در تضاد با یکدیگر هستند سر نخ هایی از سوزن معروف در انبار کاه را به شما خواهد داد تا به جای زیر و رو کردن تمام انبار کاه، فقط در قسمت های خاصی به دنبال سر نخ بعدی باشید. ما این ناحیه را میدان جنگ […]

پیدا کردن مشخصه هایی از یک جزء مسئله که در تضاد با یکدیگر هستند سر نخ هایی از سوزن معروف در انبار کاه را به شما خواهد داد تا به جای زیر و رو کردن تمام انبار کاه، فقط در قسمت های خاصی به دنبال سر نخ بعدی باشید. ما این ناحیه را میدان جنگ می نامیم . اما مشخص کردن میدان جنگ واقعی به همین آسانی نیست.

در زمان های قدیم، وقتی دو لشگر جنگی رو به روی یکدیگر صف آرایی می کردند ؛ فرماندهان جنگی نقشه بزرگی از میدان جنگ داشتند که با نماد هایی محل استقرار نیروهای خودی و دشمن را تعیین می کردند و به تعیین استراتژی می پرداختند. در پالایشگاه ها نیز نمای کوچکی از سیستم ها در ماکتی ساخته می شود. نقشه های جغرافیایی را نیز به منظور ساده تر کردن و شفاف تر کردن منطقه مورد نظر به کار می گیرند.

باور کنید یا نه، بیشتر مسئله ها حل نمی شوند چون تصویری شفاف از تعاملات بین اجزای متشکل مسئله در میدان جنگ و نحوه ی کاربرد منابع موجود در مسئله در دسترس نیست. در دنیای تجارت و صنعت نیز بهتر است ما نیز اتاق جنگی داشته باشیم تا مهره هایمان را متناسب با مسئله های موجود به خوبی جا به جا کنیم. هیچ اشکالی ندارد که روند به وجود آمدن مسئله را به یک بازی تبدیل کنید، از شخصیت پردازی استفاده کنید و حتی نماد ها و کد هایی به هر یک از اجزا مسئله تخصیص دهید.

جزئیات معمولاً محل وقوع تضاد ها و مشخص کننده ی میدان جنگ می باشند بنابراین جزئیات کوچک را بزرگ تر و شفاف تر کنید و اجزای مسئله و منابع موجود را در کنار آنها قرار دهید . از ترکیب منابع با اجزای متشکل مسئله که منجر به بروز تضاد های جدیدی می شود نیز استفاده کنید و میدان جنگ را با دید کلی و با اشراف بر جزئیات در نظر بگیرید.

نشانه ی شفاف دیدن میدان جنگ، تعریف شفاف تضاد های موجود است. اگر هنوز راه حل را نیافته اید و یا در تعریف تضاد تردید دارید در گام های بعدی روش های بیشتری برای شفاف تر دیدن میدان جنگ و اصلاح گام های پیشین معرفی خواهیم کرد.