سازمان های ایرانی، گرفتارند. گرفتار حاشیه هایی پررنگتر از متن. در این یادداشت از گشت و گذارهای این ایام می گویم و تصور می کنم که این گرفتاری یک ریشه مشترک دارد. یک. رئیس سازمان ملی بهره وری از مثبت شدن شاخص های بهره وری در کشور خبر داد و گفت: بهره وری کل عوامل […]
سازمان های ایرانی، گرفتارند. گرفتار حاشیه هایی پررنگتر از متن. در این یادداشت از گشت و گذارهای این ایام می گویم و تصور می کنم که این گرفتاری یک ریشه مشترک دارد.
یک. رئیس سازمان ملی بهره وری از مثبت شدن شاخص های بهره وری در کشور خبر داد و گفت: بهره وری کل عوامل تولید در سال گذشته به ۲٫۲ درصد ارتقاء یافته است. این شاخص در سال های ۹۱ و ۹۲ به شدت منفی و به ترتیب منهای هشت و شش دهم و منهای سه و هفت دهم درصد بوده است.
دو. در چاپخانه ای منتظر دریافت سفارشی هستم تا نمونه ی اولیه اش را بررسی کنم. موبایلم زنگ می زند. مدیر عامل شرکتی است هشت نفره! میگوید دقایقی قبل، خانمی که مدیر داخلی شرکت بوده، در میانهی بحثی عصبانی شده است و شرکت را ترک کرده است. میگویم: موقع رفتن، از همکاران خداحافظی کرد؟ میگوید: نه! میگویم: دیگه چه خبر؟ میگوید: از گروه تلگرام شرکت هم Left داده. میگویم: خب الان چی کار باید کرد؟ میگوید: تماس گرفتم که بگویی چه کار کنیم؟!
سه. سه نفر هستیم. وارد یکی از ساختمان های شرکتی شده ایم که عمر خوبی دارد! یک شرکت بزرگ ایرانی. آن سوی میز، دو نفر نشسته اند. از آقای مدیر گروهی که ما را به جلسه دعوت کرده اند، می پرسم: تعداد مدیران ارشد و تأثیرگذار شرکت، چند نفر است: پاسخ می دهد: کمتر از پنجاه نفر. میپرسم: اگر قرار باشد این جمعی که کمتر از پنجاه نفر هستند، به یک تصمیم مشترک برسند چقدر طول می کشد؟ پاسخ می دهد: یک سال و نیم تا دو سال!
چهار. ایمیلی دریافت شده است: میخواهم در زمینه نوآوری در موضوعات زیر پایاننامه ام را سامان دهم. یک. طراحی مدلی برای توسعه محصول جدید در فلان شرکت قطعه سازی … دو. پیاده سازی سیستم جامع نوآوری بومی در بهمان شرکت خودروسازی … سه. بررسی تأثیر تغییرات مدل های کسب و کار خودروسازان بین المللی بر کسب و کار خودروسازان داخلی و ارایه یک الگوی پویا برای کسب و کار خودروسازان داخلی.
پنج. پاییز است. پیامکی دریافت میکنی: حامی کنفرانس توسعه و عدالت آموزشی؛ سلام. کنفرانس ۷ و ۸ آذر در تالار علامه امینی دانشگاه تهران برگزار خواهد شد. ۸ آذر ساعت ۹:۳۰ صبح وارد نشستی در سالن شماره سه میشوم؛ نشستی درباره راهکارهای غنابخشی آموزشی کودکان و نوجوانان به عنوان زیر ساخت اقتصاد مقاومتی. در میزگرد پنل، یکی از افراد نام آشنای مدیریت و اقتصاد در کشور حضور دارد و میگوید: آیا مدارس با سابقه ما درباره دانشآموختگانشان، در طول زمان مطالعه داشته اند؟ به عنوان مدیران و تصمیمگیرندگان مجتمع های آموزشی با گذشت ۲۰ سال از فارغالتحصیلی دانشآموزانمان، دربارهی ایشان مطالعه ای داشته ایم که آیا چشماندازها و اهداف مد نظر در گذشته محقق شده است؟ اگر بله، چرا؟ اگر نه، چرا؟ و در این مسیر چه چیزهایی یاد گرفته ایم؟
شش. خانمی که مدیر داخلی آن دفتر بود، پس از تلاشی دو هفته ای و گفتگوهایی پی در پی، تصمیم خود را گرفت و رفت. و هیچ وقت نگفت چه شد که وقتی همه گفتگوها در جهت بازگشت او به دفتر بود، نماند و رفت. تصور میکنم او در مسیر گفتگوها، متوجه شد و نشد که هم او و هم مدیر عامل در حال تجربه بودند. مدیر عامل بیست روز بود که رسما پست مدیر داخلی را به ساختار شرکت افزوده بود و آن مدیر داخلی هم بیست روز بود که پس از تجربه ای یکسال و نیمه در آن شرکت، جایگاهی مدیریتی را در زندگی خود تجربه می کرد.
هفت. وقتی هماهنگ شدن کمتر از ۵۰ نفر در یک شرکت بزرگ ایرانی، یک سال و نیم تا دو سال زمان میبرد؛ وقتی بقای شرکت های بزرگ ایرانی گاهی به سیاست پیوند می خورد، خواه و ناخواه اثراتی بر انجام یا تعلل یا مرگ یک تصمیم برای بهبود در یک شرکت بزرگ را در پی دارد. و وقتی هماهنگی نشستی با مدیرعامل آن شرکت تبدیل به یک پروژه غیرممکن می شود، انگاری باید دوباره به این واژه فکر کرد: گفتگو!
هشت. نوآوری در هرکجای صنعت خودروسازی با تکیه بر پایان نامه ای دانشگاهی … خوب است! دم آن دانشجو گرم … اما ما چندین سال است که گرفتار ارتباط صنعت و دانشگاه هستیم و نیستیم. صنعتی که کوچک ترین مصداقش در فقدان گفتگوی مدیران ارشد آن با مردم جامعه، نتیجه ای در پی دارد با رنگ و بوی تسهیلات خرید خودرو و داستان هایش!
نه. مدیران یک مجتمع آموزشی چقدر حاضرند درباره سرنوشت دانشآموزان سال های گذشته خود مطالعه کنند؟ چقدر حاضرند واقعیت هایی را ببینند که دانشآموزانشان در شرکتهای کوچک و متوسط و بزرگ ایرانی یا در سطح دانشگاه ها گرفتارند. گرفتار پدیدهای به نام: فقدان گفتگو
ده. آری! در گفتگو یک جریان آزاد و خلاق برای بررسی مسائل غامض و پیچیده ایجاد می شود. گفتگو شامل گوش دادن دقیق و عمیق به افکار و دلایل طرف مقابل و سعی در درک آنها فارغ از باورها و نظریات خود است. در گفتگو، قابلیت های ذهنی افراد با هم جمع شده و یک ذهن جمعی هوشمند تر از تک تک افراد بوجود می آید.
نگارنده این یادداشت، اگر کوچک ترین نباشد، یکی از کوچک ترین هاست. از کوچک ترین های جامعه توسعه مدیریت در ایران که فعالیت هایش از ابتدا در زمینه خلاقیت و نوآوری بوده است. این کوچک ترین، در یادداشت حاضر پدیده ای را با تکیه بر دیده ها و ندیده های محدود خویش گزارش داد: فقدان گفتگو … سازمان های ایرانی گرفتارند و به نظر می رسد این گرفتاری ریشه در فقدان گفتگو دارد. ما به تسهیلگران گفتگو نیازمندیم. در خانه، خانواده، مدرسه، کلاس درس، دانشگاه، شرکت، کارخانه، جامعه …
بگذارید چند سطری فیض کاشانی بخوانیم: خویشتن را در هوا کردیم گم / جاده در راه خدا کردیم گم … منزل و مقصود و راه و راه رو / جمله را در ابتدا کردیم گم … بگذریم از جستجو و گفتگو / چونکه ما سر رشته را کردیم گم … یافتیم آخر درون خویشتن / هر چه را درهر کجا کردیم گم
سید علیرضا کاشی زاد