بسیاری از شرکتهای تولیدی ایرانی بر پایه واردات یا بازرگانی محصولات خارجی شکل گرفته و میگیرند. با توجه به ریسک و پیچیدگی کمتر واردات و بازرگانی محصولات خارجی، این یک انتخاب طبیعی در محیط کسبوکار ایران به شمار میرود. اما برخی از این شرکتها، به تدریج تولید محصولات در ایران بر پایه دانش، فناوری و […]
بسیاری از شرکتهای تولیدی ایرانی بر پایه واردات یا بازرگانی محصولات خارجی شکل گرفته و میگیرند.
با توجه به ریسک و پیچیدگی کمتر واردات و بازرگانی محصولات خارجی، این یک انتخاب طبیعی در محیط کسبوکار ایران به شمار میرود. اما برخی از این شرکتها، به تدریج تولید محصولات در ایران بر پایه دانش، فناوری و ماشینآلات خارجی را به صرفه میبینند و عملا وارد کارزار تولید میشوند. این تجربه باعث گشوده شدن جعبه سیاه تولید برای آنها و ریختن ترس اولیه از تولید میشود.
برخی شرکتهای ایرانی پا را از این فراتر میگذارند و تولید مستقل از شرکتهای خارجی را تجربه میکنند. دو دلیل رایج برای این انتخاب، قطع رابطه با شرکت خارجی به دلیل تحریمهای تجاری بینالمللی و عدم پرداخت حق لیسانس به شرکت خارجی بوده است. البته این انتخاب همیشه صفر و یک نبوده است. یعنی برخی شرکتها در کنار تولید تحت لیسانس یک شرکت خارجی، تولید مستقل محصول را هم میآزمایند. اگر چه این محصولات مستقل، معمولا الگو گرفته از محصولات خارجی هستند، اما باعث پاگرفتن و رشد تدریجی توسعه محصول جدید در داخل این شرکتها میشوند. با این وجود، تجربه نشان داده که فرآیند توسعه محصول جدید در بیشتر این شرکتها با دقت و شفافیت کامل تعریف نشده و حتی برخی از آنها نمیتوانند فرآیند توسعه محصول خود را به خوبی توصیف کنند. منظور من از فرآیند توسعه محصول، مجموعه گامها و فعالیتها برای خلق، طراحی و تجاریسازی یک محصول جدید است. معمولا فرآیند توسعه محصول شامل این مراحل است:
• برنامهریزی
• طراحی مفهومی
• طراحی سیستمی
• طراحی تفصیلی
• ساخت نمونه اولیه
• تست و رفع ایراد و تولید آزمایشی.
خروجی این فرآیند، محصولی است که به قصد فروش به بازار عرضه میشود. اما بیشتر گامهای فرآیند توسعه محصول از جنس فکری و سازمانی هستند تا فیزیکی و این یکی از دلایل مستند و شفاف نبودن این فرآیند در برخی شرکتهای ایرانی است. شرکتهای تولیدی ایرانی معمولا در مدیریت فرآیندهای فیزیکی تولید، سابقه و عملکرد خوبی دارند. اما مدیریت فرآیندهای غیرفیزیکی (همچون فرآیند توسعه محصول جدید) به توانمندیها و شایستگیهای متفاوت و البته پیچیدهتری نیاز دارد.
معمولا نمیتوان از فرآیند توسعه محصول شرکتهای خارجی اطلاعاتی به دست آورد. شیوه مدیریت این فرآیند جزو بخشهای محرمانه شرکتهای خارجی تلقی میشود. حتی اگر شرکتی حاضر شود که اطلاعات فرآیند توسعه محصول خود را با یک شرکت ایرانی در میان بگذارد، باز هم مشکل حل نخواهد شد. زیرا این فرآیند به معنای واقعی قابل کپیبرداری نیست. فرآیند توسعه محصول در هر سازمانی رنگ و بوی آن سازمان را به خود میگیرد و با دیگر سازمانها تا حدودی متفاوت است. به همین علت، تکیه بر علم مدیریت نوآوری در تعریف و جاریسازی فرآیند توسعه محصول در هر شرکت متناسب با شرایط کسبوکار آن شرکت اهمیت فراوان مییابد.
اگر چه در این نوشته مجال بیان شیوه تعریف فرآیند توسعه محصول در شرکتها نیست، اما جا دارد بر اهمیت تعریف رسمی فرآیند توسعه محصول در شرکتها تاکید کنم. از جمله مزایای تعریف دقیق و رسمی این فرآیند میتوانم به موارد زیر اشاره کنم:
۱- تضمین کیفیت:
فرآیند توسعه محصول مشخص میکند که یک پروژه توسعهای در طول مسیر باید از کدام درگاههای کنترلی بگذرد. اگر مراحل و درگاهها به درستی انتخاب شده باشند، پیروی از خود فرآیند توسعه محصول، روش خوبی برای اطمینان یافتن از کیفیت محصول نهایی است، بنابراین در غیاب یک فرآیند رسمی با درگاههای مشخص کنترلی، احتمال بروز مشکلات کیفی طی فرآیند و دوباره و چندباره کاریها افزایش یابد. بدتر اینکه امکان ریشهیابی و تحلیل دلایل این مشکلات وجود نخواهد داشت. این مشکلات هم به نوبه خود بر خطر شکست، زمانبری و هزینههای تمامشده محصول نهایی میافزاید. این موارد هم از مهمترین دلایل شکست محصول جدید در بازار به شمار میروند. باید توجه داشت که یکی دو تجربه شکست در توسعه محصول جدید کافی است تا برخی شرکتهای تازهکار در توسعه محصول مستقل به همان مسیر تولید یا واردات محصولات خارجی بازگردند.
۲- هماهنگی بیشتر:
یکی از دلایل پیچیدگی فرآیند توسعه محصول، فراوظیفهای و فرابخشی بودن آن است. تقریبا تمامی بخشهای سازمان (از فروش و بازاریابی گرفته تا طراحی و مهندسی، از تدارکات گرفته تا خدمات پس از فروش، از تولید گرفته تا پژوهش و توسعه) در آن نقش فعال بازی میکنند. فرآیند توسعه محصول اگر به خوبی طراحی شود میتواند نقش یک سند راهنما در مورد وظیفه هرکدام از بازیگران و ذینفعان توسعه محصول از بخشهای مختلف درون و برون سازمانی را بازی کند. این سند برای اعضای تیم توسعه مشخص میکند که کمک هریک از آنها چه زمانی مورد نیاز است و باید اطلاعات خود را با چه کسانی در میان گذاشته یا تبادل کنند. وجود چنین سند راهنمایی میتواند از بروز بسیاری از تعارضات و مشکلات بعدی جلوگیری کرده و شانس موفقیت در توسعه محصول جدید را افزایش دهد.
۳- برنامهریزی بهتر:
فرآیند توسعه محصول دارای مراحل و زمانبندی مشخص است. همین زمانبندیها به برنامهریزی پروژههای توسعهای بسیار کمک میکند. بیشک هر چه تجربه شرکتها در توسعه محصول جدید افزایش یابد، مراحل و زمانبندی فرآیند توسعه محصول برای آن شرکت دقیقتر خواهد شد و به همان نسبت، امکان برنامهریزی دقیقتر توسعه محصول فراهم خواهد آمد.
۴- مدیریت بهتر:
فرآیند توسعه محصول ابزار ترازیابی خوبی برای ارزیابی عملکرد توسعهای یک شرکت است. با مقایسه رویدادهای واقعی با فرآیند از قبل طرحریزی شده، مدیریت شرکت میتواند حوزههای مشکلزا در فرآیند توسعه محصول را شناسایی کند. از سوی دیگر، اعمال مدیریت مرحله-درگاهی بر این فرآیند و مستندسازی دقیق دستاوردهای هر مرحله و تصمیمات هر درگاه، به تدریج بر قابلیتها و شایستگیهای مدیریتی شرکت خواهد افزود که دیگر بخشهای سازمان هم از سرریز منافع آن بهرهمند خواهند شد. بنابراین، مستندسازی دقیق فرآیند توسعه محصول به شرکتها امکان میدهد که فرصتهای بهبود را به خوبی شناسایی کنند و برای بهرهگیری از این فرصتها اقدام کنند.