بهعنوان مدیر یک سازمان یا شرکت و یا بهعنوان رهبر یک تیم کاری، هم خود به مهارتها و تکنیکهای حل مساله نیاز دارید و هم باید آنها را به افراد زیرمجموعه خود آموزش دهید. تکنیکهای حل مساله در چهار مقوله کلی طبقه بندی میشوند: تصویر، تحقیق، تطبیق و تجربه. در هر کدام از این مقولات […]
بهعنوان مدیر یک سازمان یا شرکت و یا بهعنوان رهبر یک تیم کاری، هم خود به مهارتها و تکنیکهای حل مساله نیاز دارید و هم باید آنها را به افراد زیرمجموعه خود آموزش دهید. تکنیکهای حل مساله در چهار مقوله کلی طبقه بندی میشوند: تصویر، تحقیق، تطبیق و تجربه. در هر کدام از این مقولات از فرآیندهای فکری متفاوتی استفاده میشود؛ هرچند وجوه اشتراکی نیز در این میان وجود دارد. بهعنوان مثال، هم تکنیکهای تصویری و هم تکنیکهای جستوجویی با فرآیندهای شهودی و درونی آغاز میشوند و با جمعآوری اطلاعات و تحلیل دادهها پایان میپذیرند. در مقابل، تکنیکهای اصلاحی و تجربی با جمعآوری اطلاعات شروع میشوند و با استفاده از فهم حسی و شهودی خاتمه میپذیرند.
تکنیک حل مساله شماره ۱: تصویر
در این روش از اعضای گروه خواسته میشود در تصورات خود یک راهحل ایدهآل و بلندمدت برای برطرف ساختن یک مشکل بیابند و وسایل دستیابی به هدف را مشخص کنند. ایده پیشنهادی آنها باید فارغ از قیدوبندهای فکری موجود بوده و حاصل تفکر خلاقانه و نوآورانه آنها باشد. بهعنوان مدیر باید اعضای تیمتان را تشویق کنید جور دیگر به قضیه نگاه کنند و از خود بپرسند که اگر پول، زمان و منابع مورد نیاز برای اجرای ایده آنها فراهم باشد، آیا اجرایی شدن آن ایده، آینده مطلوبی خواهد داشت یا خیر؟ بهعنوان مثال، به آنها بگویید: «اگر شرکت مشاورهای ما بتواند همه نوع خدمتی را به مشتریان ارائه دهد، خدمت مطلوب و شماره یک پیشنهادی شما کدام است؟» پس از آنکه تیم تان شروع به تصور و تفکر در مورد آینده ایده آل کرد، از ایده خاصی که کنجکاوی شما را بیشتر از سایر ایدهها برانگیخته، پیروی کنید چرا که ایدههای ناب و ساختارشکن غالبا از جایی میآیند که انتظارش را ندارید. میتوانید از سه استراتژی زیر برای کمک کردن به افرادتان برای ترسیم آینده ایده آل بهره گیرید:
۱) فهرست آرزوها: از اعضای تیمتان بخواهید اندیشه هایشان را پرواز دهند و شرایطی آرمانی و مطلوب را ترسیم کنند که در آن، هر آنچه را که آرزو کنند، به دست میآورند.
۲) سناریوی ایدهآل: از اعضای گروهتان بخواهید بهطور دقیق و شفاف بگویند که راه حل ایدهآل مورد نظرشان چه ویژگیهایی دارد؟ آنها میتوانند از کلمات یا تصاویر برای نشان دادن ویژگیهای راه حل ایده آل خود استفاده کنند.
۳) ماشین زمان: از اعضای گروه تان بخواهید خود را در موقعیتی تصور کنند که قادرند پنج تا هفت سال در آینده سفر کنند. از آنها بپرسید موقعیت شرکت یا سازمان را در آن توصیف کنند. سپس یکسری سوالات چالش برانگیز مرتبط با موضوع را مطرح کنید تا ذهن اعضای گروه را بیشتر درگیر تفکر خلاقانه کنید. پس از آنکه ایدههای گوناگونی در ارتباط با آینده ایدهآل از سوی اعضای گروه مطرح شد، از آنها بپرسید که برای رسیدن به آن آینده ایده آل چه کارهایی باید صورت داد و چگونه میتوان آنها را به حیطه عمل کشاند.
تکنیک حل مساله شماره ۲: تحقیق
با استفاده از تصورات ذهنی در قالب نهادها، قیاسها و استعارهها به جستوجوی عمیق در میان گزینههای بالقوه مطلوب و ناب بپردازید. بهعنوان نمونه، چنانچه گروه شما در تلاش است یک خدمت مشتریپسند و نوآورانه جدید عرضه کند، میتوانید از اعضای گروه بپرسید: «دوست دارید با ارائه خدمت جدید شرکت، چه نوع احساسی در ذهن مشتریها به وجود بیاید؟» یا «خودتان نسبت به خدمت جدید شرکت چه حسی دارید؟» تنوع روشهای جستوجوی ذهنی برای غوطه خوردن در میان فرضیهها و گزینهها موجب غنیتر شدن فرآیند حل مساله شده و از بطن آن، پیشنهادهای مفید و ثمربخشی برای حل مساله مطرح میشود. سعی کنید اعضای تیم را در معرض پرسشهای چالش برانگیز مختلف قرار دهید و آنها را به جستوجوی دائمی برای راه حلهای جدید وادار سازید. بهعنوان مثال، اعضای تیم شما به این نتیجه رسیدهاند که سرمایهگذاری مطلوبی برای پروژهای که در نتیجه تفکر خلاقانه آنها اجرا خواهد شد، صورت خواهد گرفت. در اینجا باید از تیم تان بخواهید به وضعیتی فکر کنند که در آن از سرمایهگذاری برای ایدهشان خبری نیست و آنها باید راهحل جدیدی برای این مشکل پیدا کنند.
تکنیک حل مساله شماره ۳: تطبیق
در حالیکه در تکنیک تصویر، فرض بر این است که هیچ گونه محدودیتی در برابر ایده مورد نظر وجود ندارد، در تکنیک تطبیق تلاش میشود با دیدی واقع بینانه و بر اساس وضعیت و تکنولوژیهای موجود عمل شود و ایده آلها با واقعیتها تطبیق داده شوند.بهعنوان مثال، فرض کنیم شما و تیم تان در یک شرکت نرمافزاری کار میکنید که برنامههای مورد نیاز طراحان گرافیک را طراحی میکند. یکی از راههای موثر برای تطبیق محصولات و خدمات عرضه شده از سوی گروه شما عبارت است از اینکه از دید یک مشتری به آن محصولات و خدمات بنگرید و نقاط ضعف و قوت آنها را برشمرید. مشتریان اصلی شما همان طراحان گرافیک هستند، بنابراین باید از اعضای تیمتان بخواهید خود را به جای طراحان فرض کنند که به یک برنامه جدید و کارآمد نیاز دارند. در این صورت آنها خواهند دانست یک برنامه مناسب باید دارای چه ویژگیها و قابلیتهایی باشد.
تکنیک حل مساله شماره ۴: تجربه
تکنیک تجربه شامل ترکیب سیستماتیک و قاعده مند عناصر فکری تیم شما در ابعاد مختلف و آزمایش محصول به دست آمده است. روش تجربه شامل ایجاد یک ماتریس است. بهعنوان مثال، فرض کنید که مالک یک کارواش به دنبال یک بازار جدید و گسترش بازارهای کنونیاش است. او پروژهاش را با فهرست کردن مولفههایی در قسمت فوقانی ماتریس آغاز میکند که شامل روش، مواد شوینده، تجهیزات و محصولات فروختنی میشود. در زیر هر مولفه، او لیستی از احتمالات موجود که به فکرش میرسد، میآورد: مثلا زیر مولفه تجهیزات میتواند بنویسد: اسپری، براقکننده، خشک کن، برس و… یا در زیر پارامتر محصولات فروختنی میتواند نامهایی چون ماشین، خانه، لباس، موتورسیکلت و… را ذکر کند. جدول به دست آمده در نتیجه این یادداشتها به او این امکان را میدهد که احتمالات و گزینههای مربوط به کاسبی جدیدش را در کنار هم قرار دهد و سپس تصمیم بگیرد کارش را مثلا با ارائه خدمت شستوشوی موتورسیکلت ادامه دهد.