نطفه دانشی محصولات در بیشتر شرکتهای ایرانی، جایی بیرون از مرزها بسته شده است. دانش و ماشینآلات تولید محصولات، وارداتی هستند. در عوض کار عملیات روزمره و تعمیر و نگهداری تجهیزات به پرسنل خط تولید سپرده شده است. این محصولات در بهترین حالت مشابه همان نسخه اولیه خارجی، تولید شده و فروخته میشوند. تمام فکر […]
نطفه دانشی محصولات در بیشتر شرکتهای ایرانی، جایی بیرون از مرزها بسته شده است. دانش و ماشینآلات تولید محصولات، وارداتی هستند. در عوض کار عملیات روزمره و تعمیر و نگهداری تجهیزات به پرسنل خط تولید سپرده شده است. این محصولات در بهترین حالت مشابه همان نسخه اولیه خارجی، تولید شده و فروخته میشوند. تمام فکر و ذهن مدیران، رفع مشکلات ریزو درشت تولید، رسیدگی به امور پرسنلی و فروش بهموقع محصولات است. مدیران پیوسته از این جلسه به آن جلسه و از این سازمان به آن سازمان در حرکتند تا با تلاش بیوقفه خود این چرخ را در حرکت نگاه دارند، تا حقوق کارکنان، هزینههای جاری و بازپرداخت اقساط همان تجهیزات بهموقع پرداخت شوند. زندگی شرکتها و روزی خانوادهها در گرو همین تلاش و تدبیرهای سخت روزانه است.
در چنین شرایطی، اگر با این مدیران سخن از نوآوری بگویید، نگاهی از سر شگفتی به شما خواهند انداخت! آن نگاه به شما میفهماند که در میان این همه گرفتاری، در میان این همه جلسات، درحالی که روزی خانواده کارکنان شرکت در خطر است، چه جای صحبت از نوآوری است! آن نگاه و آن سکوت حاوی این پیام است که گویی نَفَس شما از جای گرم بلند میشود و از مشکلات فراوان کسبوکار و تولید در ایران بیخبرید! همین نگاه به نوآوری که در میان مدیران ایرانی بسیار فراگیر است، یکی از مهمترین موانع نوآوری در شرکتهای ایرانی است. نگاهی که نوآوری را مختص زمان فراغت و از سر دلخوشی میداند. بر خلاف این تصور، فلسفه نوآوری، کمک به رشد و سودآوری پایدار شرکتهاست. فلسفه نوآوری، گذار از موانع و حل مساله است. نوآوری در شرکتهای پیشرو از سر شکمسیری و سرخوشی نیست. نوآوری محدود به دوره رونق و زمان پر بودن حساب اندوخته شرکتها نیست. از قضا، نوآوری همان راز اجتناب از مشکلاتی است که بخش عمده زمان و انرژی مدیران ایرانی را به خود درگیر کرده است.
بخش زیادی از مشکلات شرکتهای ایرانی ناشی از عدم نوآوری پیوسته و نظاممند در محصول و خدمتی است که ارائه میکنند. همین امر سبب میشود که محصول و خدمت آنها در یک نقطه زمانی منجمد و دچار سکون شود، درحالی که ذائقه و تقاضای مشتری همواره در حال تغییر است. طبیعی است که به تدریج فروش آن محصول و خدمت دشوار و دشوارتر میشود و مشکلات زیادی برای شرکتها در حوزه فروش و نقدینگی ایجاد میکند.
همچنین نوآوری نکردن در فرآیندهای کاری، آنهم بهصورت پیوسته و نظاممند، باعث میشود که بسیاری از فرصتهای ریز و درشت برای کاهش هزینهها یا افزایش بهرهوری در شرکتهای ایرانی از دست بروند. در این فاصله اما دنیا از کار ننشسته و جریان نوآوری و بهبود فرآیندها در دیگر کشورها ادامه دارد. مشتریان و شبکه همکاران و ذینفعان هم به صورت طبیعی انتظار دارند که فرآیند ارائه محصول یا خدمت به آنها همواره بهبود یابد. هرچه فاصله میان فرآیندهای بهبود یافته دیگران و انتظارات ارتقا یافته مشتریان و ذینفعان از یکسو و فرآیندهای کهنه و تکراری شرکتها زیادتر میشود، کار برای شرکتها و تیم مدیریت آنها سختتر میشود. از دست رفتن فرصتهای کاهش هزینه و افزایش بهرهوری هم به صورت تدریجی اما پنهان از حاشیه سود قابل دسترسی شرکت میکاهد. در نتیجه، از یک نقطه زمانی به بعد ادامه تولید محصول یا ارائه خدمت با تکیه بر همان فرآیندهای کاری کهنه، یا بهشدت غیراقتصادی میشود یا نارضایتی مشتریان و ذینفعان را در پی دارد. طبیعی است که در چنین شرایطی، تیم مدیریتی شرکتها برای زنده نگاه داشتن شرکت، درگیر مشکلات فراوان میشوند و تمام وقت آنها صرف همین مشکلات ریز و درشت میشود که تمامی ندارند.
گاهی شرکتها با بهکارگیری یک مدل کسبوکار جدید و نوآورانه، مزیتی چشمگیر برای خود دستوپا میکنند و سهم بازارشان را به صورت تدریجی یا ناگهانی افزایش میدهند. اما گیرافتادگی در یک مدل کسبوکار سنتی و قدیمی در شرکتهای ایرانی بسیار رایج است. به تجربه میتوانم بگویم که شرکتهایی که مدل کسبوکارشان را مورد بازبینی و بازطراحی قرار میدهند، در ایران بسیار نادرند. همین امر نهتنها باعث میشود که شرکتها فرصتهای رشد و سودآوری را از دست بدهند، بلکه آنها را در برابر شرکتهایی با مدلهای کسبوکار نوآورانه بسیار آسیبپذیر میکند. این امر در بسیاری موارد به حذف تدریجی یا ناگهانی شرکتهای سنتی از بازار میانجامد. آشکار است که اینگونه شرکتها که همچنان بر یک مدل کسبوکار کهنه تکیه کرده و نوآوری نمیکنند در تنگنا قرار میگیرند و مدیریت آنها بسیار سخت و حتی غیرممکن میشود.
شرکتی که به صورت پیوسته و نظاممند در محصولات، خدمات، فرآیندها و مدل کسبوکارش نوآوری نکند، به تدریج گرفتار انواع مشکلات ریز و درشت از جمله کاهش تقاضا، عدم بهرهوری و هزینه زیاد و غیررقابتی میشود. بیشک پانسمان موضعی و روزمره این زخمها زمان زیادی از تمام مدیران شرکت خواهد گرفت؛ مدیرانی که در انواع و اقسام جلسات ریز و درشت، برای بازگرداندن شرایط پیشین شرکت تقلا میکنند. اما این زخمها بدون درمان ریشهای و تنها با پانسمان موضعی، نهتنها درمان نمیشوند بلکه روزبهروز عمیقتر شده و رسیدگی به آنها دشوارتر میشود. زمانی که عفونت و عوارض آشکار آن در بدن بیمار آشکار میشود و هیچ نقطه امیدی باقی نمیماند، مدیران خسته چارهای جز رضایت دادن به مرگ شرکت و اعلام ورشکستگی با تمام تلخیهای آن ندارند.
نوآوری همان نسخه تجویزی برای پیشگیری از بروز زخم در پیکر شرکتها یا رسیدگی مناسب و درمان زودهنگام زخمهای در حال شکلگیری است. راز تفاوت شرکتهایی که انرژی خود را صرف عبور از گردنههای پیشرفت و تعالی میکنند با شرکتهایی که برای برگشتن به روزهای خوب گذشته دستوپا میزنند در نوآوری است. نوآوری، راه جوان نگاه داشتن شرکتها و پیشگیری از بروز دردها و زخمهای مزمن است. نوآوری یک سرگرمی لوکس برای دوران خوشی و دلسیری نیست. اگر شرکتی گرفتار انواع مشکلات روزمره است و پرداختن جدی به نوآوری را به دلایل مختلف به تعویق میاندازد، به احتمال فراوان برداشتی کاملا اشتباه از نوآوری دارد.